استفتاء مقام معظم رهبری در مورد خرید نوشابه های صهیونیستی
داغ ترین ایه قران
در آیه ۷۱ سوره مریم آمده: وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا
دوازده ترجمه از این آیه عبارت است:
آیتی: و هیچ یک از شما نیست که وارد جهنم نشود، و این حکمی است حتمی، از جانب پروردگارتو.
الهی قمشه ای: و هیچ یک از شما(نوع بشر) باقی نماند جز آنکه به دوزخ وارد شود، این حکم حتمی پروردگار توست.
انصاریان: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه وارد دوزخ میشود[ورود همگان به دوزخ] برپروردگارت مسلم و حتمی است.
بانوی اصفهانی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به آن در آید-یا بر آن بگذرد- این [حکم و وعدهای است که] بر پروردگار تو بایسته و گزاردنی-انجام دادنی- است.
بروجردی: هیچیک از شما ممکن نیست که وارد دوزخ نشود و این حکم مسلم و حتمی پروردگار تو است.
حداد عادل: و هیچ یک از شما نیست که پای درون دوزخ ننهد و این اراده بی چون و چرای خداوند است.
رهنما: و (هیچکس) از شما نیست مگر آنکه وارد آن شود و این (وعده) برپرورگار تو حتم(و) واجب شده است.
فولادوند: و هیچ کس از شما نیست مگر[اینکه] در آن وارد میگردد، این [امر] همواره برپروردگارت حکمی قطعی است.
قرائتی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه وارد دوزخ میشود، (و این ورود شما) از جانب پروردگارت حکمی قطعی است.
مجتبوی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به آن درآید- یا بر آن بگذرد- این [ حکم و وعدهای استکه] پروردگار تو بایسته و گزاردنی- انجام دادنی- است.
آیت الله مکارم شیرازی: و همه شما(بدون استثنا) وارد جهنم میشوید این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت.
موسوی همدانی در ترجمه المیزان چنین ترجمه کرده: هیچ کس از شما نیست مگر وارد جهنم میشود که بر پروردگارت حتمی و مفقرر است.
بر طبق این آیه شریفه همه از پل صراط ، پلی که از جهنم میگذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است. دردرجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد میشویم و آتش جهنم هیچ آسیبی به فرد نمیرساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است.
به اندازه تقوایت بالاخره از پل رد خواهی شد ولی اگر تقوای انسان از حداقل نیز برخوردار نباشد که طی چند هزار سال از پل صراط بگذرد به داخل آتش پرتاپ میشود. شدت پرتاپ و عمقی که به آن میافتد فقط بر مبنای امتیاز منفی سرکشی و نافرمانی است. نافرمانی هم یعنی عدم انجام بایدها و عدم پرهیز از نبایدها. تنها راه نجات انسان پایین بردن نمره نافرمانی و بالا بردن نمره قبولی اوست.
منبع:fardanews.ir به نقل از خبرگزاری مهر
مرحوم بهلول: كسى را به لحاظ بىرغبتى به مقام دنيايي، همپاى «آقا» نديدهام
29 پيامبر در ايران مدفون هستند +اسامی
* استان آذربايجان شرقي: نام مكان متبركه
1- حضرت جرجيس(ع)، شهرستان جلفا، روستاي دره شام ـ گلفرخ، كليد داغي
2- حضرت يونس (ع) شهرستان: مرند
3- ارمياي نبي(ع) شهرستان هريس، بدوستان غربي، روستاي جيغه
* استان اصفهان: نام مكان متبركه
1- حضرت شعيا (ع): شهرستان اصفهان؛ هاتف
2- حضرت يوشع (ع): گلستان شهدا
3- دانيال پيغمبر (ع) شهرستان گلپايگان، گلشهر
4- حضرت صالح (ع) شهرستان گلپايگان، گلشهر
5- حضرت يحيي (ع) شهرستان گلپايگان روستاي قالقان
* استان تهران: نام مكان متبركه
1- حضرت لوط (ع) شهرستان رباط كريم، روستاي پيغمبر
* استان خراسان رضوي: نام مكان متبركه
1- شعيب پيغمبر(ع) شهرستان قوچان، روستاي مزرج
*استان زنجان: نام مكان متبركه
1- حضرت قيدار نبي (ع): شهرستان قيدار
* استان سمنان: نام مكان متبركه
1- پيغمبران (سام و لام) (ع) شهرستان سمنان، شمال شرقي سمنان
2- ارميا (ع) شهرستان شاهرود، شهر ميامي، روستاي ارميا
3- حضرت دانيال (ع) شهرستان شاهرود، شهر ميامي، روستاي سوداغلن
* استان فارس: نام مكان متبركه
1- شيث پيغمبر (ع)، شهرستان فيروزآباد، روستاي مهكويه سفلي
2- نوح نبيالله(ع) شهرستان ممسني، روستاي جاويد حجتآباد
* استان قزوين: نام مكان متبركه
1- چهار انبياء(ع)، شهرستان قزوين بخش مركزي، خيابان پيغمبريه
2- ايوب و يوشع (ع)، شهرستان قزوين، بخش رويارالموت، روستاي بالاروچ
3- خضر(ع) شهرستان قزوين، بخش رودبار الموت، روستاي گازرخان
4- سام و جالوت (ع)، شهرستان قزوين، رودبار، روستاي يكاكلايه عليا
* استان گلستان: نام مكان متبركه
1- صالح پيغمبر(ع)، شهرستان گرگان، آق قلا، روستاي آق قنبر
2- حضرت يعقوب (ع) شهرستان گرگان، آق قلا ـ روستاي صحنه عليا
* استان لرستان: نام مكان متبركه
1- داوود پيغمبر(ع)، شهرستان اليگودرز، ازنا، روستاي داوود پيغمبر
* استان مركزي: نام مكان متبركه
1- اشموئيل نبيالله (ع)شهرستان ساوه، بخش مركزي روستاي پيغمبر
* استان همدان: نام مكان متبركه
1- حيقوق نبي (ع)، شهرستان تويسركان، حبقوق نبي بلوار حبقوق
2- حجي پيامبر (ع)، شهرستان همدان، بازار فلسطين
* استان خوزستان: نام مكان متبركه
1- بابا حزقيل (ع) شهرستان دزفول، خيابان شريعتي
2- دانيال نبي (ع) شهرستان شوش، خيابان امام خميني
عکس .. مرز زیبای بین شب و روز
چرا شعار یاران حضرت مهدی «یا لثارات الحسین» است؟
مگر قیام هایی در عصر امام سجاد (علیهالسلام) به خونخواهی امام حسین (علیهالسلام) و کربلائیان برپا نگشت؟
مگر مختار قاتلین امام حسین (علیهالسلام) را به درک واصل نکرد؟
پس چرا وقتی که حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام میکنند باز باید به خونخواهی سیدالشهداء بپردازند؟
در پاسخ به این سوال آمده است که حضرت، به خونخواهی عاشورائیان با سپاه سفیانیِ خبیث درگیر میشوند و انتقام خون جدشان را از نوادگان ابوسفیان میگیرند.
سوالی که در این مورد به ذهن میرسد این است که آیا از عدالت به دور نیست که اجداد کسی ظلمی را مرتکب شده باشند و او باید مجازات ظلم اجدادش را ببیند؟ طبق کدام قانون بشر میتوان پذیرفت که کسی را به جرم ظلم اجدادش مجازات کرد؟
برای برطرف شدن این شبهه و اجرای عدالت در موضوع خونخواهی اباعبدالله (علیهالسلام) باید جریانی را در تاریخ یافت که هم در دوران امام حسین عامل قتل ایشان بوده اند و هم در دوران امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عامل فساد و ظلم باشند.
و آن جریان چیزی نیست جز شیطان پرستانی که در طول تاریخ به شکل های گوناگون و هر بار در چهره ای تازه در ظلم و فساد کوشیدند.
در دوره ای با نام یهود به قصر یزید رخنه کردند و با مشاوره های خود به آن ملعون، عاملین اصلی حادثه کربلا بودند. ماجراهای «سرجون» مشاور یهودی در کاخ سبز را در تاریخ دیده و شنیده ایم. هر ظلمی و فسادی که امویان مرتکب شدند در مشورت با این یهودیان شیطان پرست بوده و همیشه آنها بودند که عامل اصلی جنایات بوده اند.
حتی در دوران عباسیان هم اگر دقت کنیم ردپای شیطان پرستان را در ظلم و فساد خلفای عباسی خواهیم یافت.
از حوصله بحث خارج است که به تاریخ جنایات این شیطان پرستان بپردازیم. ولی پیش تر که بیاییم و به زمانه خودمان که برسیم مشاهده میکنیم هر ظلم و فسادی که در این دوران به وقوع میپیوندد از شیطان پرستان نشأت میگیرد. شیطان پرستانی که امروزه با نام های صهیونیست، اوانجلیس، وهابیت، بهائیت و ……. و مهمتر از همه با نام «فراماسون» شناخته شده اند. همان شیطان پرستانی که هر روز ظلمی جدید میکنند. روزی مردمان را در فلسطین و اقصا نقاط عالم قتل عام میکنند، روزی اقتصاد دنیا را با رباکاری از هستی ساقط میکنند، روزی دیگر قرآن کریم را به آتش میکشند، روزی دیگر موجبات فساد اخلاقی جوانان جهان را فراهم میکنند و ……
حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از ظهورشان با این جریان خواهند جنگید. جریانی که طبق روایات در دوره ظهور، همگی تحت لوای «سفیانی» و به عنوان سربازان او خواهند بود. پس حضرت، «سفیانی» را نه به خاطر ظلم اجدادش به امام حسین خواهد کشت بلکه او را به خاطر ظلم خودش و اعوان و انصارش و جریان شیطانی وابسته به او به درک خواهند فرستاد.
پس به این نتیجه رسیدیم که به درستی و با عدالت تمام است که شعار یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یا لثارات الحسین» است.
به امید آنکه در هنگامهی ظهور حضرتش در رکابش جان نثاری کنیم.
چه افرادی شهید به حساب می آیند؟
مَن قُتِلَ دُونَ مَظلِمَتِهِ فهُو شَهيدٌ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلّم :
هرکه در راه دفع ستم از خود کشته شود ، شهيد است .
کنز العمّال : 11205 منتخب ميزان الحکمة : 306
ارسال نظر براي اين حديث
------------------------------------------------------
عنه صلي الله عليه و آله و سلّم :
مَن عَشِقَ فَکَتَمَ وعَفَفَماتَ فهُو شَهيدٌ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلّم :
عاشقي که عشق خود را بپوشاند و پاکدامني ورزد و بدان سبب بميرد ، شهيد است .
کنز العمّال : 11203 منتخب ميزان الحکمة : 306
ارسال نظر براي اين حديث
------------------------------------------------------
عنه صلي الله عليه و آله و سلّم :
مَن ماتَ علي حُبِآلِ محمّدٍ ماتَ شَهيدا .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلّم :
هرکه بر دوستي آل محمّد بميرد ، شهيد مرده است .
بحار الأنوار : 68 / 137 / 76 منتخب ميزان الحکمة : 306
ارسال نظر براي اين حديث
------------------------------------------------------
الإمامُ زينُ العابدينَ عليهالسلام :
مَن ماتَ علي مُوالاتِنا في غَيبهِ قائمِنا أعطاهُ اللّهُ أجرَ ألفِ شَهيدٍمِثلِ شُهَداءِ بَدرٍ واُحُدٍ .
امام سجّاد عليهالسلام :
هـرکه در زمـان غيبت قائم ما بر موالات و دوستي ما بميرد ، خداوند پاداش هزار شهيد ؛ مانند شهيدان بدر و اُحد به او عطا کند .
بحار الأنوار : 82 / 173 / 6 منتخب ميزان الحکمة : 306
دو حدیث در مورد تهمت
تهمت
امام صادق علیهالسلام :
اِذَا اتَّهَمَ المُؤُمِنُ اَخاهُ اِنماثَ الایمانُ مِن قَلبِهِ كَما یَنماثُ المِلحُ فِى الماءِ ؛
هرگاه مؤمن به برادر [دینى] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان میرود، همچنان كه نمك در آب، ذوب میشود.
كافى، ج 2، ص 361، ح 1
رسول اكرم (ص)
أَتَدرونَ مَا الغیبَةُ؟ قالوا: اَللّهُ وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما یَكرَهُ قیلَ: أَرَأَیتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فیهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم یَكُن فیهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛آیا میدانید غیبت چیست؟ عرض كردند: خدا و پیامبر او بهتر میدانند. فرمودند: این كه از برادرت چیزى بگویى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه میگویم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه میگویى در او باشد، غیبتش كرده اى و اگر آنچه میگویى در او نباشد، به او تهمت زده اى.
الترغیب والترهیب، ج3، ص515، ح31
رهبر معظم انقلاب در جمع شركت كنندگان در اجلاس زنان و بيداري اسلامي:

تلاش بانوان نخبه براي احياء هويت اسلامي، بزرگترين خدمت به امت اسلام است/در كنار همه ملتهاي بيدار و انقلاب كرده ايستاده ايم.
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز(چهارشنبه) در
ديدار بيش از هزار نفر از زنان نخبه، فرهيخته و مجاهد دنياي اسلام، نقش
زنان را در حركت عظيم بيداري اسلامي بي بديل خواندند و با اشاره به تجربه
بسيار پربركت حضور زنان ايران در پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي تأكيد
كردند: تداوم،تقويت و گسترش حضور زنان در حركت مبارك بيداري اسلامي بي
ترديد، پيروزيهاي فراواني را براي ملتهاي مسلمان به دنبال خواهد آورد.
ايشان،
اجتماع زنان فرهيخته و مسلمان 85 كشور جهان را در اجلاس بين المللي زنان و
بيداري اسلامي، فرصتي بسيار مهم براي شناخت بيشتر زنان دنياي اسلام از
يكديگر دانستند و افزودند: آشنايي و تعامل ايجاد شده در اين اجلاس را مقدمه
اي براي ايجاد حركتي مؤثر و ماندگار در روند احياي هويت و شخصيت زنان
مسلمان قرار دهيد.
رهبر انقلاب با اشاره به تلاش 100 ساله، پيچيده و همه
جانبه غرب براي دور كردن زنان مسلمان از هويت اسلامي تأكيد كردند:
عکس . بیداری اسلامی در تهران
توبه جوان هرزه
دوستى داشتم که جوان بسیار زیبا و قشنگ و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى ، جوانان و دوستان بذه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد.
بیشتر کارش به دنبال خانم رفتن و تور کردن دختران معصوم بود و عجیب فرد هرزه و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند.
یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم ، یک وقت دیدم او در سجّاده عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است ، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود.
از حالش متعجّب و حیران شدم ! با خود گفتم آن حال گناه و معصیت و بذه کارى چه بود؟! و این حال عبادت و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست ؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده ؟!
صبر کردم تا نمازش را تمام کرد، بعد گفتم : ابن علام خودتى ؟! تو آن کسى نبودى که همه اش در هوى و هوس و عیش و نوش و غرق در معاصى و گناه و خلاف و عشق و شراب بودى چطور شده به طرف خدا آمدى ؟ با خدا آشتى کردى ؟ و چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟!
عتبه گفت : اگر یادت باشد من در اوائل جوانیم خیلى معصیت کار بودم و به خانم ها خیلى علاقه داشتم و در این کار حریص بودم ، همانطور که مى دانى بیش از هزار زن در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در این کار اسراف زیادى داشتم .
یک روز که از خانه بیرون آمدم ناگهان چشمم به خانمى افتاد که جز چشم هایش چیزى پیدا نبود و حجاب کاملى داشت ، شیطان مرا وسوسه کرد و گویا از قلبم آتشى بر افروخته شد، دنبالش رفتم که با او حرف بزنم به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى کردم اعتنایى به من نمى کرد، نزدیکش رفتم ، گفتم : واى بر تو مرا نمى شناسى ؟! من عتبه هستم که اکثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند ... با تو حرف مى زنم ، به من بى اعتنائى مى کنى ؟! گفت از من چه مى خواهى ؟ گفتم مرا مهمانى کن .
گفت : اى مرد من که در حجاب و پرده کاملم تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى کنى ؟
گفتم : من همان دو چشم هاى قشنگ و زیباى تو را دوست دارم که مرا فریب داده .
گفت : راست گفتى من از آنها غافل بودم . اگر از من دست بر نمى دارى بیا تا حاجت تو را برآورده کنم .
سپس به راه افتاد تا به منزلش رسید من هم دنبال او رفتم . داخل خانه شد من هم داخل شدم وقتى که وارد منزلش شدم دیدم چیزى از قبیل اسباب واثاثیه در منزلش نیست . گفتم : مگر در خانه اسباب و اثاثیه ندارى ؟
گفت : اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید:
تِلْک الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ.1 ؛ این سراى (دائمى و با عظمت ) آخرت را فقط به افرادى اختصاص (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و پرهیزگار خواهد بود.
بله ما هرچه داشتیم براى آخرت جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست . اکنون اى مرد بیا و از خدا بترس و از این کار درگذر حذر کن از اینکه بهشت همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان .
گفتم : از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن .
خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت : حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم ؟!
گفتم آرى .
دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت . مشاهده کردم پیرزنى در آن اتاق نشسته است . آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طوردر فکر بودم که این جا کجاست اینها کى هستند و چرا تا حال طول کشید که ناگهان فریاد آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد.
بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زدمن وحشت زده پریدم دیدم آن دختر جفت چشم هایش را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت . وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشم ها با پیه آن هنوز در حرکت بود.
پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت : آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر ما را تو حیران کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت ، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد.
پیر زن با حالت گریه گفت ماده نفر زن بودیم که در خانه اعتکاف کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشم هائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى بگیر؟!
همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى بیهوش شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسف خوردم گفتم : واى به حال من یک عمر دارم گناه مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مریض شدم ، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم پشیمان و نادم گردم و توبه نمودم .
ماجرای دعوت مقام معظم رهبری از خانواده یک شهید
وی در گفت و گو با همراهان نیوز گفت: قریب به چهار سال پیش می شد که به پابوس حضرت رضا (ع) مشرف شدم و چون چندی پیش کتاب خاک های نرم کوشک را مطالعه کرده بودم در نظر داشتم دیداری نیز با خانواده شهید برونسی داشته باشم که به لطف امام رضا (ع) و توفیق الهی به وسیله یکی از دوستان این توفیق حاصل شد که با استقبال خانواده ی شهید رو به رو شدم.
مدتی از گفت و گوی ما می گذشت که به طور ناگهانی پرسیدم آیا حضرت آقا تا به حال به منزلتان قدم رنجه فرموده اند ، در پاسخ و خطاب به بنده گفتند مقام معظم رهبری در اوایل شهادت عبدالحسین برونسی قدم بر چشمان ما نهادند و ما آرزو داریم دوباره ایشان را زیارت کنیم و در پایان از من خواستند سلامشان را به محضر مقام معظم رهبری برسانم.
چندی بعد به طور اتفاقی خدمت حضرت آقا رسیدیم بعد از خواندن نماز به
یاد شهید و خاطرات آن مهمانی با شکوه که در خدمت خانواده عزیزشان بودم و
به یاد قولی که به فرزندانش داده بودم افتادم ، وقتی چشمانم را گشودم دیدم
که مقام معظم رهبری با انبوهی از جمعیت در فاصله دوری از من قرار گرفتند
سراسیمه خود را به ایشان نزدیک کردم و با صدای بلند خطاب به حضرت آقا گفتم
خانواده شهید عبدالحسین برونسی سلام خدمتتان رساندند. احساس کردم معظم له
نام آشنا و پر خاطره ای به گوششان رسید و ایشان شروع به احوال پرسی از
خانواده شهید برونسی از بنده نمودند که بسیار برای من جالب بود.
فردای
آن روز دعوتی از سوی رهبر عزیز برای خانواده شهید فراهم شد این شور و شوق
دیدار با حضرت آقا زمانی که در مشهد بودم در چشمان خانواده شهید برونسی
دیدم را در چشمان خانواده شهید برنسلی می دیدم ، زمان دیدار فرا رسید بعد
از احوال پرسی ولی امر مسلمین تمامی اعضای این خانواده پر جمعیت متوجه
شدند که یکی از دختران شهید در مهمانی حضور ندارند و این جای تعجب داشت که
با وجود گذشت چندین سال ، هنوز تک تک اعضای خانواده را در یاد و خاطره
داشتند و فرزندان آن شهید را مورد لطف و عنایت قرار دادند و حتی سراغ دختر
شهیدی که در دیدار حضور نداشت را گرفتند ، رهبر عزیز انقلاب مانند پدری
مهربان به درد و دل های یادگاران این شهید گوش فرا دادند و در آخر ، این
مهمانی معنوی و روحانی ، با صفا و صمیمیت به پایان رسید.
لازم به
ذکر است کتاب خاک های نرم کوشک به قلم سعید عاکف یکی از پرفروشترین کتاب
های دوران دفاع مقدس می باشد که در تاریخ 26 خرداد 1385 مورد تایید حضرت
آقا قرار گرفت.
وضعیت زنان در آخرالزمان
جامعه پیش از ظهور، جامعهای مملوّ از فساد و بیبند و باریهای اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انساننما، آنچنان فراگیر میشود که حالت عادّی به خود میگیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نمودهاند، بسیار زیاد است.محمّد بن مسلم میگوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(علیه السلام) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زنها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»
جامعه پیش از ظهور، جامعهای مملوّ از فساد و بیبند و باریهای اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انساننما، آنچنان فراگیر میشود که حالت عادّی به خود میگیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نمودهاند، بسیار زیاد است
یکی از مسائلی که در حکومتهای آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(علیهم السلام) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی میباشد:
امیرمؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «... و آن هنگامی است که زنها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»۱
«هنگامی که زنها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»۲
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «و زنان را میبینی که بهسان مردان، مجالس (کنفرانس) راه میاندازند.»۳
وضعیّت اقتصادی زنان درآخرالزّمان
یکی از مهمترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابهسامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع میپیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(علیه السلام) در بیان نشانههای ظهور میفرمایند: «بعضی از مردان را میبینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق میکنند.»۴
حضرت علی(علیه السلام) در بیان نشانههای ظهور میفرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت مینمایند.»۵
وضعیّت اجتماعی زنان در آخرالزّمان
۱. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار میگردد، بیامنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آنچنان فراگیر میشود که کمتر کسی میتواند یا میخواهد از آن جلوگیری نماید.»۶
حضرت علی(علیه السلام) در این خصوص میفرمایند: «سفیانی در حالی که نیزهای در دست دارد، زنی باردار دستگیر مینماید و به یکی از یارانش میگوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را میدرد و جنینش را بیرون میآورد و هیچ کس نمیتواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»۷
۲. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعهای مملوّ از فساد و بیبند و باریهای
اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انساننما، آنچنان فراگیر میشود که حالت عادّی به خود میگیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نمودهاند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم میگوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(علیه السلام) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زنها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»۸
و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند:
«... در آن زمان زنان را میبینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمهای ندارند.»۹
امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «ظاهر میشود در آخرالزّمان که بدترین زمانهاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»۱۰
۳. افزایش زنان بیسرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونهای است که بر اثر جنگهای پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری مییابد و به همین دلیل، زنان زیادی بیسرپرست میگردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «قیامت برپا نمیشود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد.»۱۱
و در حدیث دیگری میفرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد رو به رو شده، یکی میگوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری میگوید به من پناه ده.»۱۲
با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزّمان به ما رسیده و وضعیّت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسیاری دیده میشود. امّا این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمیتوان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد، زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و باایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومی به شکل دیگری است.۱۳
پینوشتها:
۱. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدیپور، ج۲، ص ۷۶۱ به نقل از بشار\ الاسلام، صص ۴۱ و ۴۴.
۲. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۵۹.
۳. همان، ص ۲۵۷.
۴. همان.
۵. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۲۸.
۶. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شمیم یاس، سال سوم، ش ۸، آبان ۱۳۸۲، ص ۸.
۷. همان، ص ۹. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص ۴۰۹.
۸. منتخب الاثر، ص ۲۹۲.
۹. بحارالانوار، ج۵۲، صص ۲۵۷ و ۲۵۸.
۱۰. منتخب الاثر، ص ۴۲۶.
۱۱. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص ۹، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص ۱۲۰.
۱۲. همان، به نقل از بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۵۰.
۱۳. همان.
رابطه فتنه18تیر و محدود كردن دوران رهبری/ نقش فائزه هاشمی در ماجرای18تیر2
البته در قضایای 1378 این قضیه کاملا به عینه این دیده شد، نوع شعارها، جهت
گیری ها، مطالبات و مواردی از این دست، وقتی آسیب شناسی می شود گویای این
است که، جنبش دانشجویی در آن مرحله، ذبح شد و مورد توهین و تحقیر قرار گرفت
و دست آویز واقع شد. نه فقط جنبش دانشجویی، بلکه بخشی از بدنه هنری و
جامعه هنری کشور، بخشی از بدنه مطبوعاتی و جامعه ژورنالیستی کشور و بخشی از
مجموعه های سیاسی کشور. اصلا دور از درایت سیاسی است که کسی فکر کند با
هدایت وبسایت فارسی وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی می شود کار کرد.
ببینید
شما، الان مستندات این مسئله نیز موجود است، وزارت امور خارجه رژیم
صهیونیستی در زمانی خاص آمده و مطلبی را منعکس کرده، دقیقا شب همان روز آن
مطلب در BBC و VOA انعکاس پیدا کرده، در مرحله بعد فردای آن روز متن قَلب
شده آن با تغییراتی کف خیابان یا توسط جنبش دانشجویی یا برخی ژورنالیست ها
بعنوان یک مطالبه واقعی [که نمی دانستند این خط فتنه از دیشب تا به امروز
از سوی صهیونیست ها آمده] دنبال می شود.
دوباره فردا رژیم
صهیونیستی یک مطلبی را می دهد، این انعکاس و ضرب آهنگ و طنین گسترده اش به
عنوان خط تبلیغاتی، در VOAو BBC فارسی و تلویزیون منافقین و... انعکاس پیدا
می کرده و اینها [جنبش های دانشجویی] دوباره می آمدند درون صحنه و این
سیکل و این چرخه به گونه ای جلو می رفته که اینها [احزاب] می زدند و اینها
[جنبش های دانشجویی] با آن می رقصیدند.
این وضعیت، در واقع آن یاس و دلمردگی و سرخوردگی جنبش دانشجویی را در این دوره شامل شده است.
ماجرای
این دو دهه از 1368 تا 78 و 88 با آنچه که خود عناصر اتاق فکر جریان سبز
در ایالات متحده نوشتند و در وب سایت هایشان تاکید کردند که
رابطه فتنه18تیر و محدود كردن دوران رهبری/ نقش فائزه هاشمی در ماجرای18تیر
اما افراد كمی می دانند كه طمع دشمنبه جنبش دانشجویی تا كجا پیش رفته است. دكتر حسن عباسی كه این روزها بیشتر وقتش را برای رسیدگی و تبئین مسائل و معضلات جامعه دانشگاهی گذاشته است، به خوبی برگه های پنهان سوء استفاده جریان روشنفكری از جنبش دانشجویی را رونمایی می كند.
رئیس مركز دكترینال بدون مرز خیلی علاقه دارد كه بگوید جنبش های دانشجویی مقابل نظام توسط روشنفكران ذبح شده اند و به هیچ چیزی جز سرخوردگی نرسیده اند.
عباسی حرف های بسیاری برای گفتن داشت كه به دلیل كم بودن و طولانی شدن مصاحبه آن ها را كوتاه كرد اما از خلاصه كلام می شد فهمید كه جنبش دانشجویی همیشه در معرض سوءاستفاده جریان هایی قرار دارد كه خود را دایه مهربان تر از مادر نشان می دهند.
در گفت و گویی 2 ساعته با حسن عباسی پیرامون وقایع 18 تیر ماه سال 78 به بررسی ابعاد و مسائل پشت پرده این واقعه می پردازیم.
در ادامه مشروح گفت و گو با دكتر حسن عباسی را می خوانید:
لطفا در ابتدا به بررسی ریشه ای و بنیادین دو واقعه مهم کوی دانشگاه در سال 1378 و فتنه 1388 و فتنه آینده بپردازید و آن را از منظر فضای دانشگاهی بررسی کنید.
عباسی: یکی از عناصر اتاق فکر جریان سبز که در امریکا مستقر است و روحانی نیز هست -یکی از آن پنج نفری که اتاق فکر تشکیل داده بودند- بعد از ماجرای انتخابات سال 1388،
اعتقاد اسماعیلیه درباره مهدویت
«اسماعيليه» به امامت شش امام اول شيعيان اثني عشري معتقد بودند؛ امّا پس از امام صادق(عليه السلام) بزرگترين فرزند او اسماعيل، يا فرزند او محمد را به امامت پذيرفتند. اسماعيل بزرگترين فرزند امام صادق(عليه السلام) و مورد علاقة آن حضرت بود.
اگر چه از بعضي روايات، خلاف اين به دست ميآيد؛ ولي دانشمندان شيعه او را بزرگ داشته و از وي به نيكي ياد كرده اند. به نظر شيخ طوسي(ره) او جزو رجال امام صادق(عليه السلام) و اصحاب ايشان است. با توجه به علاقة امام صادق(عليه السلام) به اسماعيل، او مردي جليل القدر بوده است.ريشة پيدايش اسماعيليه، شايد در اين نكته نهفته باشد كه اسماعيل فرزند ارشد امام صادق(عليه السلام) ، مورد احترام آن حضرت بود؛ به همين دليل برخي میپنداشتند پس از امام صادق(عليه السلام) او به امامت خواهد رسيد. امّا اسماعيل در زمان حيات امام ششم، از دنيا رفت و آن حضرت شيعيان را بر مرگ پسر گواه گرفت و جنازة او را به صورت آشكار تشييع و دفن كرد.
پس از شهادت امام صادق(عليه السلام) گروهي از اسماعيليه، مرگ اسماعيل را در زمان آن حضرت انكار كرده و او را امام قائم دانستند كه روزي رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت. اينان مراسم تشييع جنازة اسماعيل از طرف پدر را براي حفظ جان او تفسير كردند. نوبختي اين گروه را «اسماعيليه خالصه» مينامد.
شيخ مفيد دربارهِ او مي¬گويد: اسماعيل بزرگترين پسر امام صادق(عليه السلام) بود و امام او را بسيار دوست داشت و نسبت به او بيش از ديگران نيكي و محبت ميكرد؛ ولي اسماعيل در زمان حيات پدر در «عُريض» (درهاي در نزديكي مدينه) از دنيا رفت. مردم جنازهاش را به مدينه نزد امام صادق(عليه السلام) آوردند و در قبرستان بقيع دفن كردند. روايت شده است: حضرت در مرگ او بسيار بيتابي ميكرد؛ به گونهاي كه با پاي برهنه و بي ردا، به دنبال تابوت او ميرفت. همچنين دستور فرمود: تابوت او را پيش از دفن، چندينبار به زمين نهادند و هر بار حضرت ميآمد و پارچه از روي صورتش بر ميداشت و در روي او نگاه ميكرد. مقصود امام(عليه السلام) از اين كار اين بود كه مرگ او را پيش چشم آنان ـ كه گمان امامت و جانشيني او را داشتند- قطعي كند و شبهه آنان را دربارة زنده بودنش، برطرف سازد و به آنها بفهماند كه اسماعيل از دنيا رفته است.
افرادي از اصحاب كه او را پس از حضرت صادق(عليه السلام) امام ميپنداشتند، از اين عقيده بازگشتند؛ گروهي اندك از مردمان بی خبر ـ كه نه در زمرة نزديكان امام بودند و نه از راويان حديث آن بزرگوار ـ گفتند: اسماعيل زنده و امام پس از پدرش است و بر اين عقيده باقي ماندند! گروهي از شاخه اسماعيليه (فرقه مباركيه) هم محمّدبن اسماعيل را مهدي و امام زنده غايب ميدانند.
قرامطه (از گروه اسماعيليه) ، محمّدبن اسماعيل را مهدي موعود ميدانستند و عقيده داشتند كه وي زنده است و در بلاد روم زندگي ميكند. آنان در طول تاريخ بدناميهاي بسياري را براي شيعه به ارمغان آوردهاند و هنوز هم رسوبات آن، در ذهن بسياري از مخالفان شيعه مانده است؛ به گونهاي كه عقايد قرمطيان را به شيعه نسبت ميدهند!!
آنان در بحرين قدرت يافته و تشكيل دولت دادند و به شدت با عباسيان مخالفت كردند. قرامطه، قائم را كسي ميدانند كه با رسالت و شريعت جديدي مبعوث ميشود و شريعت محمّد(صلي الله عليه و آله وسلم) را منسوخ ميكند! البته اين فرقه سياسي بودند، نه مذهبي و به دنبال اهداف خاص و منافع خود بودند.
طرفداران ابوالخطاب (متوفي 138 هـ) قائل به الوهيت امام صادق(عليه السلام) بودند و ابوالخطاب را فرستادة امام صادق(عليه السلام) ميدانستند! حتي برخي از آنان ابوالخطاب را قائم دانسته، گفتند: وي نمرده است! گروهي از پيروان وي، پس از مرگ اسماعيل، فرزندش محمّد را امام دانستند و در هواداري او و فرزندانش، استوار ماندند.
تمام اين گروه¬ها از طرف امام صادق(عليه السلام) مورد طرد و انكار قرار گرفتند. حتي روشن نيست خود محمّدبن اسماعيل، ادعاي امامت و مهدويّت داشته باشد.
از آنجايي که طرح مسأله مهدويّت، نويد برپايي حكومت عدل و داد و جايگزيني آن با حاكميت فاسد و ستمگر عباسيان و حكومتهاي خشن و بيدادگر تابع آنان بود؛ قشرهاي محروم در شهرها و روستاها را متوجه داعيان اسماعيلي ميساخت. آنان مردم را به سوي امامان مستور، كه در نهان ميزيستند، فرا ميخواندند.
جرج جرداق مسیحی: این خطبه امام علی(خطبه بدون نقطه) یک شاهکار ادبی است + متن و ترجمه خطبه
خطبه حضرت امیرالمومنین علیّ ابن ابیطالب(که درود خدا بر او باد) معروف به خطبه بدون نقطه:
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.
الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.
سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.
عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.
وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.
أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.
صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.
أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.
اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.
هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.
اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.
عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.
وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.
ترجمه خطبه:
ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.
یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.
شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.
معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.
کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.
بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.
خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.
درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.
او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).
از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید.
منابع:
برگرفته از کتاب دو شاهکار علوی(محمد احسانی فر لنگرودی)
نهج السّعادة، به نقل از کتاب «مجموعة ادبیة» تألیف محی الدّین محمد بن عبد القاهر بن الموصلی الشهروزی
نداي آسماني در آیات قرآن كريم
«إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»[1]
ترجمه: اگر بخواهيم، از آسمان بر آنان آيهاي نازل ميكنيم تا گردنهايشان در برابر آن فروتن شود.
اين آيه، خطاب به پيامبر صلی الله و علیه و آله وسلم ميفرمايد: «لعلك باخع نفسك ألا يكونوا مؤمنين»؛ چه بسا تو جانت را ميفرسايي كه چرا (مشركان) ايمان نميآورند. ابوالفتوح رازي ميگويد:
سبب نزول آيت آن بود كه رسول صلی الله و علیه و آله وسلم ، اهل مكه را دعوت كرد و ايشان ايمان نميآوردند، رسول، دل تنگ شد و اثر رنج او پيدا ميشد. خداي تعالي گفت: خويشتن را هلاك خواهي كردن؛ براي آن كه ايشان ايمان نميآورند.[2]
در ادامه آيه ميفرمايد: اگر خداوند بخواهد ميتواند همه مشركان را وادار به ايمان اجباري كند.
در ميان احاديث ائمه علیهم السلام، نُه روايت، مراد از آيه را «صيحه» يا «نداي آسماني»[3] و دو حديث، مراد از آن را «فزعه» ميدانند[4] و يك روايت از ابن عباس، مراد از اين آيه را برپايي دولت اهل بيت علیهم السلام و سرنگوني دولت بني اميه ميداند[5] و روايتي از امام محمد باقر علیه السلام، مراد از آيه را ركود خورشيد از هنگام زوال تا عصر دانسته است. [6]
در ميان احاديثي كه مراد از «آية» را صيحه يا نداي آسماني بيان ميكنند، پنج روايت با سند صحيح وجود دارد كه در اينجا به بيان دو حديث از اين روايات ميپردازيم.
حديث اول؛ روايت حسن بن زياد صيقل از امام جعفر صادق علیه السلام:
فرمود: همانا قائم علیه السلام قيام نميكند؛ مگر اينكه منادي از آسمان ندا ميدهد، دختران پردهنشين و اهل مشرق و مغرب، آن را ميشنوند و در مورد آن، اين آيه« إن نشأ ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» نازل شده است[7].
حديث دوم؛ روايت عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق علیه السلام:
عبدالله بن سنان ميگويد: نزد امام جعفر صادق علیه السلام بودم، شنيدم مردي از همدان به حضرت ميگويد: همانا آنان، يعني عامه، ما را مسخره ميكنند و به ما ميگويند: شما گمان ميكنيد منادي از آسمان به اسم صاحب اين امر ندا ميدهد؟! عبدالله بن سنان ميگويد: امام در حاليكه تكيه داده بود، ناراحت شد و صاف نشست، سپس فرمود: از من روايت نكنيد و از پدرم روايت كنيد و اين مطلب براي شما اشكالي ندارد. شهادت ميدهم همانا من از پدرم شنيدم كه ميفرمود: به خدا قسم، اين مطلب در كتاب خداي عزوجل، واضح است. سپس آيه«إن نشأ ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» را تلاوت نمود، و فرمود: پس در آن وقت، كسي در زمين نميماند؛ مگر اينكه گردنش در مقابل آن خاضع و فروتن ميشود. [8]
هر دو روايت از جهت سند، معتبر هستند و تمامي راويان آنها توثيق شدهاند. و مصداق آيه را نداي آسماني معرفي ميكنند.
بنابراین مفهوم آيه، اين است كه: خداوند هر وقت بخواهد معجزهاي از آسمان ميفرستد تا گردنها در برابر آن فرو افتد و تسليم امر خدا شوند. «نداي آسماني»، اين ويژگيها را داراست. يعني اولاً، از طرف خداوند است و ثانياً، حالت اعجاز دارد و ثالثاً، باعث كرنش و پذيرش ابتدايي همگان ميشود. در روايت آمده است: «فلا يبقي في الأرض يومئذ أحد إلا خضع و ذلت رقبته لها[9]»؛ بر روي زمين در آن روز كسي باقي نميماند؛ مگر اينكه در برابر اين معجزه آسماني، گردنش افتاده و تسليم ميشود.البته باید توجه داشت که نداء اسمانی يك مصداق خارجي است از مفهوم وسيع آيه 4 سوره شعراء كه در زمان ظهور حضرت مهدي علیه السلام اتفاق ميافتد و بنابر كثرت روايات در مورد آن شايد بتوان گفت مهمترين مصداق آيه است.
«وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ »[10]
ترجمه: و اگر آيهاي – معجزه اي- ببينند، روي بگردانند و گويند جادويي پايدار است.
اين آيه در مورد «شق القمر» است كه پيامبر گرامي اسلام به اذن پروردگار، ماه را دو پاره كرد ـ و از اين معجزه در اين آيه ياد شده است كه خداوند خطاب به پيامبر اكرم صلی الله و علیه و آله وسلم ميفرمايد مشركان وقتي معجزه ميبينند، به جاي ايمان آوردن به پيامبري تو، روي برميگردانند و ميگويند: اين سحري مستمر است.
تعبير «مستمر»، اشاره به معجزات مكرّري است كه از پيامبر گرامي اسلام ديده بودند كه شق القمر در ادامه آنها بود و آنان، همه را بر تداوم سحر حمل ميكردند و از پذيرش حق، سر باز ميزدند.[11]
دو حديث، اين آيه را به مباحث مهدويت ربط داده است.[12] گرچه اين دو روايت از دو راوي متفاوت، يعني عبدالله بن سنان و عبدالصمد بن بشير از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شدهاند؛ ولي به دليل شباهت در محتوا، يك روايت با دو نقل متفاوت محسوب ميشوند و يكي از اين نقلها؛ يعني سندي كه به عبدالله بن سنان ختم ميشود، معتبر است.
عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کند که امام فرموند:
فرداي آن روز(روز بعد از نداء آسمانی)، ابليس در آسمان بالا ميرود تا اينكه از اهل زمين ناپديد ميشود، سپس ندا ميدهد: «همانا حق با عثمان بن عفان و شيعه اوست، همانا او مظلوم كشته شد؛ انتقام خونش را بگيريد». سپس فرمود: خداوند، اهل ايمان را به قول ثابت و حق، ثابت قدم ميدارد و آن نداي اول است و كساني كه در دلهايشان مرض است، در آن وقت شك ميكنند و آن بيماري، به خدا قسم، دشمني با ماست و در آن هنگام از ما بيزاري ميجويند و ميگويند منادي اول، سحري از سحر اهل بيت (عليهم السلام) است، سپس امام صادق علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «و إن يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر».[13]
امام صادق علیه السلام در اين روايت، سخن ترديدكنندگان در نداي آسماني را تشبيه به ترديدكنندگان در معجزه پيامبر گرامي اسلام و شق القمر كرده است. به عبارت ديگر، آيات قرآن كريم، فقط براي مورد شأن نزول و زمان پيامبر گرامي اسلام نيست، بلكه طبق روايات پيشوايان دين در تمامي زمانها جاري است.[14] بنابراين، انكار معجزه آسماني نداي آسماني توسط معاندان و دشمنان اهل بيت علیهم السلام در آستانه ظهور حضرت مهدي علیه السلام ميتواند يكي از مصاديق اين آيه شريفه باشد. به عبارت ديگر، مفهوم آيه، انكار معجزه آسماني و سحر دانستن آن بود و يكي از مصاديق آيه نيز در آستانه ظهور روي ميدهد و پيروان باطل، نداي آسماني را انكار كرده و آن را سحر مينامند. و بدين وسيله از پذيرش آن سر باز ميزنند.
[1] . شعراء (26): آيه 4.
[2] . «روض الجنان و روح الجنان»، ج14، ص 302.
[3] . «تفسير القمي»، ج2، ص118؛ «الكافي»، ج8، ص258، حد483؛ «الغيبة نعماني»، باب14، حد 19 و20 و23؛ «الغيبة شيخ طوسي»، ص177، حد134؛ «كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص60، باب 35، حد 5؛ «البرهان في تفسير القرآن»، ج3، ص181، حد12؛ «تأويل الآيات الظاهرة»، ج1، ص386، حد2.
[4] . «الغيبة نعماني»، ص260، باب14، حد8؛ «تأويل الآيات الظاهرة» ج1، ص384.
[5] . «شواهد التنزيل»، ج1، ص540.
[6] . «الارشاد»، ج2، ص373.
[7] . «الغيبة شيخ طوسي»، ص177، حد134.
[8] . «الغيبة نعماني»، ص267، باب 14، حد19.
[9] . «الغيبة نعماني»، ص267، باب14، حد19.
[10] . قمر (54): آيه2.
[11] . برگرفته از «التبيان في تفسير القرآن»، ج9، ص443؛ «البرهان في تفسير القرآن»، ج5، ص214، حد10261.
[12] . «الغيبة نعماني»، ص 267، باب14، حد19 و ص269، حد20؛ «بحار الانوار»، ج52، ص292، باب26، حد40.
[13] . «الغيبة نعماني»، ص267، باب14، حد19؛ «البرهان»، ج5، ص217، حد10267.
[14] . «عيون اخبار الرضا علیه السلام»، ج2، ص87، باب22، حد32.
اشعاری در مورد نیمه شعبان و امام زمان (عج)
ستاره ى موعود
اگر چه غايبى اما حضور تو پيداستچه غيبتى است؟ كه عطر عبور تو پيداست
مقام گلشن اشراق، نافه خيز از توست
بلى!شفاعت انسان به رستخيز از توست
تو كيستى كه چو نام تو در كتاب شود
ز شرم فاجعه، شمع عدالت آب شود
تو كيستى كه قيامت، قيامت كبرى ست
تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست
تو كيستى كه»يداللَّه«؟در تنت جارى است
زبان قاطع شمشير عدل تو كارى است
نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه
سپيد شد ز فراق تو سنگ فرش پگاه
خدا به دست تو دادست عدل عالم را
سپرده نيز به دستت حساب آدم را
ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند
تويى كه قائم آل محمدت خوانند
ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد
كه در ضمير تمامّى مردگان جان داد
الا ستاره ى موعودِ گرم و عالمتاب!
به دشت تيره ى هستى چو آفتاب بتاب
بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار
ز گرده هاى بشر تازيانه را بردار
گفتگو
گفتم كه: روى خوبت از من چرا نهانست؟گفتا: تو خود حجابى ورنه رخم عيانست
گفتم: مرا غم تو، خوشتر ز شادمانى
گفتا كه: در ره ما، غم نيز شادمانست!
گفتم: فراق تا كى؟ گفتا كه: تا توهستى
گفتم: نفس همين ست، گفتا: سخن همانست
گفتم كه: حاجتى هست، گفتا: بخواه از ما!
گفتم: غمم بيفزا، گفتا كه: رايگانست!
گفتم: ز )فيض( بپذير اين نيم جان كه دارد
گفتا: نگاه دارش، غمخانهى تو، جانست
سايه ى ديوار
يوسف شود، آن كس كه خريدار تو باشدعيسى شود، آن خسته كه بيمار تو باشد
از چشمه ى خورشيد جگر سوخته آيد
هر ديده كه لبْ تشنه ديدار تو باشد
خوابى كه بِهْ از دولت بيدار توان گفت
خوابى ست كه در سايه ى ديدار تو باشد
هر چاك قفس از تو خيابان بهشتى ست!
خوش وقت اسيرى كه گرفتار تو باشد
بر چهرهى گل پاى چو شبنم نگذارد
آن راهروى را كه به پا، خار تو باشد!
)صائب( اگر از خويش توانى بدر آمد
اين دايره ها نقطه ى پرگار تو باشد
وارث على
اى گل انتظار يامهدىتازه تر از بهار يامهدى
اى ز نسل على و آلاللَّه
بهترين يادگار يامهدى
جمعه هامان چقدر طولانى است
بى تو با انتظار يامهدى
اى خوش آن جمعه كه با اين دل زار
باتو گيرد قرار يامهدى
آنچه خوبى كه آفريده خدا
در تو شد آشكار يامهدى
تو بيا و تمام عصمت را
به تماشا گذار يامهدى
كاش مى شد شود همين جمعه
جمعه ى وصل يار يامهدى
در دفاع از حريم مرتضوى
وارث ذوالفقار يامهدى
كن تو فتح دوباره ى خيبر
حيدر روزگار يامهدى
شيعه بى پناه مىباشند
به تو اميدوار يامهدى
از کجا بفهمیم که امام زمان (ع) وجود دارد؟
اما «شناخت» نیز اصول، قوانین و چارچوبهایی دارد، از جمله:
الف – شناخت مفاهیم مقدم بر شناخت مصادیق است:
این یک قانون کلی است. اگر کسی در طبیعت مفهوم آب آشامیدنی را نشناسد، برای او فرقی بین آب دریا، آب میوه، یا هر سیال دیگری نیست. در مفاهیم معنوی نیز چنین است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: بالاخره شما بر حق هستید یا طلحه و زبیر؟ آنها نیز ادعای حقانیت دارند؟ ایشان فرمودند: «شما اول حق را بشناسید، سپس صاحب حق را خواهید شناخت».
بر همین اساس، بدیهی است که اگر کسی مفاهیم دیین، مؤمن و کافر را نشناخت، ممکن است در مصداق شناسی به معاویه و یزید امیرالمؤمنین بگوید و امام حسین (ع) را [الغیاذ بالله] خروج یافته از دین بنامد.
امام علی و سایر ائمه اطهار (ع) و امام زمان (عج)، مصادیق «امامت» هستند. پس تا کسی امامت را نشناسد، مصداق آن یا بودن و نبودنش را نخواهد شناخت، اگر چه مقابل او بایستد و با او سخن گوید و حتی اگر چه او خود را کاملاً معرفی نماید. (مثل کربلا).
ب – شناخت سلسله مراتب و مقدم و مؤخر دارد:
شناخت، سلسله مراتب و تقدم و تأخر دارد. تا کسی اعداد را نشناسد، چهار عمل اصلی را نمیشناسد و تا آن را نشناسد، جبر و مثلثات را نخواهد شناخت. تا کسی پدر و مادر نشناسد، فرزند شناسی برای او میسر نیست و تا کسی نور را نشناسد، از تجلی و انعکاس نور نیز چیزی نخواهد شناخت. اگر چه تمام وجودش در تلألو آن نور باشد.
امام زمان (عج) آخرین امام و جانشین پیامبر است و پیامبر (ص) نیز نبی و رسول خداست. پس اگر کسی خدا را نشناسد، نبوت و مصداقش پیامبر (ص) را نمیشناسد و اگر او را نشناسد، ولایت و امامت و مصادیقش را نخواهد شناخت. لذا در دعای «اللهم عرفنی نفسک ...» سلسله مراتب شناخت را تقاضا میکنیم و میگوییم: «خدایا تو خود، خودت را به من بشناسان، اگر نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پیامبرت را بشناسان که اگر نشناسانی امام و حجتت را نخواهم شناخت و او را بشناسان که اگر نشناسانی، از دین تو گمراه خواهم شد».
ج – با توجه به نکات فوق، کسی که (به حد خودش، از عوام گرفته تا فیلسوف و عارف) خدای حکیم و هادی را شناخت، کتاب و نبوت و مصادیق آنها را که قرآن و پیامبر اکرم (ص) است خواهد شناخت و هر کس قرآن و نبوت و نبی اکرم (ص) را بشناسد، ولایت و امامت را نیز خواهد شناخت و برای شناخت مصادیقش به پیامبرش رجوع خواهد نمود.
در این جا دو شناخت حاصل میگردد. یکی شناخت تاریخی یا به قولی شناسنامهای و دیگری شناخت حقیقی.
ج/1- در شناخت تاریخی و شناسنامهای به سخنان و رهنمودهای رسول الله (ص) و بر اساس معرفی او اهل بیت (ع) رجوع میکند و با اسناد و اقوال موثق و رؤیت محقق شدن همه پیشبینیها، بر او اثبات میگردد که یازدهمین امام از این سلسله فرزند ذکوری به نام «مهدی – عج» داشته که در نیمه شعبان 255 هجری متولد شده است و بر اساس علم، حکمت، قدرت و وعدهی الهی تا ظهور و حکومتش زنده خواهد بود.
ج/2- در شناخت واقعی نیز میفهمد، خداوند متعال هیچ گاه هدایت بندگانش رها نمیکند و هیچ گاه به خود آنها نمیسپارد. و بر اساس آیات قرآن کریم می فهمد که حق تعالی هیچ گاه هدایت را نه به دست ظالمین میسپارد و نه به دست کسانی که خودشان به هدایت محتاج هستند. پس میفهمد که حتماً باید در هر زمانی امام زنده و ناطقی باشد که به او «امام زمان» اطلاق میگردد و نتیجه میگیرد که پس: امام زمان (عج) هست، اگر چه من او را نبینم. چرا که ملاک رشد و سعادت، شناختن و پیروی و اطاعت است و نه دیدن. از این رو حضرت رسول اعظم (ص) فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد (نه این ندیده باشد) به مرگ جاهلیت مرده است».
چگونگی ولادت امام زمان (عج)
حکیمهدختر امام محمد تقی (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد .
عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟ فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!
فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردمبانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما نویی!گفت:نه،منکجاو این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا اینکلام ازمنشنیدبا کمال حجب و حیا نشست. پس از اقمه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند :
عمه : تعجیل مکن که وقت نزدیک است!
همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره المسجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . منبه وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.
اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانهسجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.
در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد .
امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او ا پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم ۱.
بعضی از اسماء و القاب ان گرامی عبارتند از : بقیه الله ، حجت ، خلف صالح،ابوالقاسم،قائم منتظر ، مهدی و (م ح م د) ، ناگفته نماند که نام ( م ح م د ) بنا بر فتوای شیخ انصاری مکروه ، شیخ طوسی حرام و حاجی نوری ذکر آن در مجالس و محافل حرام است ۲ .
1- بخار ،ج51،ص2 2- نجم الثاقب،ص48احادیثی از امام زمان (عج)

اولین بیعت کننده با امام زمان (عج) کیست؟
اولين مسئله اي که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بيعت با ايشان است واين سوال به ذهن متبادر مي شود که چه کسي اولين بار با ايشان بيعت خواهد کرد. از روايات رسيده از جانب معصومين(ع) چنين استفاده مي شود که اوّلين کسي با حضرت مهدي(عج) بيعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه مي زند، حضرت جبرئيل امين فرشته مقرّب الهي است.
مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روايت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوي خويش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خويش آنها را بخواند و به اين که بين ايشان و روش رسول خدا(ص) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.
آنگاه خداوند جبرئيل را مي فرستد که نزد او بيايد، جبرئيل در حجر اسماعيل نزد آن حضرت مي آيد و مي گويد: به چه چيز مردم را مي خواني؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئيل مي گويد: من نخستين کسي هستم که با تو بيعت مي نمايم، دست خويش را براي بيعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سيصد و ده مرد نزد او بيايند و با او بيعت نمايند و در مکه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدينه رهسپار گردد.(1)
همچنين نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) مي دهد و دست خود را دراز مي کند مثل دست موسي ... آنگاه مي فرمايند: اين دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشيده شد و اين آيه را تلاوت مي کند :"ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم، فمن نکث فانما ينکث علي نفسه ...". پس اول کسي که دست آن حضرت را مي بوسد جبرئيل است و با آن جناب بيعت مي نمايد و پشت سر او فرشتگان و نجباي جنّ و نقيبان آن حضرت بيعت مي کنند. (2)
منابع:
1-مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني، ص1154
2-اسرار العقائد، ج 2، ص 100 به نقل از کتاب "يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)"، از عليرضا رجالي تهراني، انتشارات نبوت
شعری از مقام معظم رهبری در مورد امام زمان (عج)




