احادیثی از امام حسن عسکری(ع)

نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.



ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.



عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.



نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.



كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

شهادت امام حسن عسگری را به امام زمان(عج) و تمامی محبین آن حضرت تسلیت عرض میکنم.

 

«معتمد» خلیفه عباسی همواره از محبوبیت و پایگاه اجتماعی امام ابو محمد عسکری(ع) نگران بود[1] و هنگامی که دانست با وجود همه محدودیتهایی که نسبت به آن حضرت روا داشته بود، نه تنها از پایگاه مردمی و نفوذ معنوی آن حضرت کاسته نشده، بلکه بیش از پیش محبوب دلهای مردم گردیده، بر نگرانی و وحشتش افزوده شد و سرانجام در صدد قتل آن حضرت برآمد و به شکل مرموزانه و مخفیانه، حضرت را مسموم نمود،[2] و شیعیان را از بهره مندی انوار هدایت آن امام همام محروم ساخت.

این گونه به شهادت رساندن در گذشته نیز وجود داشت و در موارد متعددی خلفای اموی و عباسی این سیاست را به اجرا درآورده بودند و امامان شیعه(ع) نیز کوشیده بودند تا نقشه های شوم آنها را به شکلهای گوناگون برای مردم آشکار نمایند تا چهره واقعی آنان برای آیندگان روشن شود.

امام عسکری (ع) با دانش ویژه ای که داشت، پیش بینی کرد که در آینده ای نه چندان دور زندگی دنیا را ترک خواهد کرد و راهی پیشگاه خداوند خواهد شد. آن امام همام، شهادت خود را در آینده نزدیک به مادر بزرگوارش خبر داد و گفت: در سال (260ق.) حادثه ای اتفاق می افتد و آن شهادت امام توسط عمال حکومت عباسی خواهد بود.

قلب مادر از این خبر هولناک به درد آمد و آثار غم و اندوه در او پدیدار گردید و گریست. امام(ع) مادرش را تسلی داد و گفت:

مادر! امر خدا حتمی است، بی تابی مکن!.

در سال (260ق.) آن مصیبت اتفاق افتاد و همان گونه که آن حضرت خبر داده بود در آن سال، امام عسکری(ع) به شهادت رسید.[3]

چند روز قبل از شهادت، آن حضرت را نزد طاغوت زمان «معتمد» عباسی بردند، در حالی که «معتمد» سخت ناراحت بود، چون می دید و می شنید که مردم همگی، امام ابومحمد(ع) را تعظیم و احترام می کنند و او را در فضیلت، بر همه علویان و عباسیان، مقدم می دارند. از این جهت در پی قتل آن حضرت برآمد و زهر کشنده ای را به وی خوراند.[4]

امام(ع) همین که آن زهر را خورد، تمام بدن شریفش مسموم شد و در بستر بیماری افتاد و به درد شدیدی دچار گردید.

«معتمد» به پنج نفر از خواص و درباریانش از آن جمله به «نحریر» دستور داد که مواظب خانه امام(ع) باشند و تمام امور و جریانها را زیر نظر بگیرند، همچنین به پزشکان دستور داد که هر صبح و شام از حال امام(ع) باخبر باشند، همین که روز دوم فرا رسید به «معتمد» خبر دادند که بیماری حضرت وخیم شده است. «معتمد» به پزشکان فرمان داد که حق ندارند از منزل امام بیرون روند. و به دلیل این که حال امام عسکری(ع) رو به وخامت نهاده بود، گفت: از کنار بستر او جدا نشوند. «معتمد»، «حسین بن ابی شوارب»، قاضی القضاة را به همراه 10 نفر به منزل امام فرستاد و به آنان دستور داد که شب و روز در آنجا باشند و جریانها را زیر نظر بگیرندو بعد شهادت دهند که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. با این وجود به جز پزشکان مأمور خلیفه، 15 نفر دیگر از سوی «معتمد» خلیفه عباسی در خانه حضرت بودند.

امام عسکری(ع) در شب رحلت در یک اتاق، به دور از چشم مأموران حکومت نامه های بسیاری به نقاط مختلف شیعه نشین نوشت و آن را به وسیله پیکی ارسال نمود.[5] حال امام بدتر شد، پزشکان از او ناامید شدند و هر لحظه به مرگ نزدیک تر می شد. در لحظات آخر زندگی، همواره زبانش به ذکر خدا مشغول بود و او را ستایش می کرد و لبهای مبارکش از تلاوت قرآن مجید باز نمی ایستاد. سرانجام امام(ع) رو به سمت قبله کرد و روح پاکش به پیشگاه خدا پرواز نمود.

این حادثه جانگداز، روز جمعه هشتم ربیع الاول سال (260ق.) بعد از نماز صبح اتفاق افتاد.

ارتحال نابهنگام آن امام بزرگوار ضایعه بزرگی بود که در آن روزگار بر مسلمانان وارد شد و آنان رهبر و پیشوای محبوب و مصلح بزرگ خود را از دست دادند؛ کسی که همواره غمخوار ضعیفان و یتیمان و مستمندان بود.

ناله و شیون از خانه امام (ع) بلند شد و کم کم صدای ضجه و ناله زنان و مردان و کودکان آل علی در سراسر «سامرا» به گوش رسید.

خبر شهادت امام(ع) در سراسر شهر «سامرا» پیچید. این خبر همچون صاعقه ای هولناک بود که تمام مسلمانان را به سرعت به منزل امام(ع) رسانید. همگی مشغول گریه کردن و نوحه سرایی بودند. تمام ادارات دولتی شهر تعطیل شد. مردم به احترام امام(ع) بازارها را بستند و در شهر عزاداری کردند. گویی شهر «سامرا» به صحرای قیامت تبدیل شده بود.[6]

«سامرا» در تمام طول تاریخ خود چنان تشییعی را نادیده بود که امواج خروشانی از انسانها از طبقات مختلف با گرایشها و عقاید گوناگون همه را گرد هم آورد و همگی سخن از فضایل، ویژگیها و صفات امام بزرگوار، امام حسن عسکری(ع) می گفتند و درباره خسارت و زیان جبران ناپذیری که به مسلمانان وارد شده بود، بحث می کردند.[7]

«عثمان بن سعید عمری» متصدی امر غسل، کفن و دفن حضرت شد.[8]

این سخن با اعتقاد شیعه به این که امام را باید امام بعدی غسل دهد، کفن کند و نماز بخواند، منافاتی ندارد، چون که اولاً: این امر مربوط به حالت عادی است، نه در شرایط سخت و مورد تقیه، ثانیا: «عثمان بن سعید عمری» به نیابت از حضرت مهدی(ع) عهده دار تجهیز پپکر مطهر امام عسکری(ع بود.

و ثالثا: ممکن است در همین شرایط به صورت مخفی حضرت مهدی(ع) به این امر مبادرت نموده بود، لیکن به جهت شرایط خفقان و تقیه به ظاهر «عثمان بن سعید عمری» تصدی این امر را برعهده گرفته باشد. در هر حال، «عبیداللّه بن خاقان» می گوید:

وقتی جنازه امام(ع) آماده دفن شد، خلیفه برادر خود «ابوعیسی بن متوکل» را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز بر روی زمین گذاشتند «ابو عیسی» نزدیک شد و صورت آن حضرت را باز کرد و آن را به علویان، عباسیان، قاضیان، نویسندگان و دیگر شاهدان، نشان داد و گفت: این «ابو محمد عسکری» است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از قضات و پزشکان و خدمتگزاران خلیفه نیز شهادت می دهند! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند و فرمان داد که جنازه را برای دفن ببرند.

این شیوه تجربه شده حکام عباسی در مورد امامان شیعه(ع) بود و مردم به ویژه شیعیان نیز کم و بیش با این شیوه آشنایی داشتند.

بنا به نقل «شیخ صدوق» قبل از اقامه این نماز، نمازی دیگر بر بدن آن حضرت در لحظاتی قبل در درون خانه اقامه شد. «عقید خادم» از منزل خارج شد و به «جعفر» که بر درخانه ایستاده بودو شیعیان به او تعزیت می گفتند، گفت:

سرورم برادرت را کفن کردند. پس بر او نماز بخوان.

ناگهان امام مهدی(ع) جلو آمد و گفت:

عمو عقب بایست من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز بخوانم.[9]

طبق نقل مشهور، امام عسکری(ع) در اول ماه ربیع الاول (260ق.) با زهری که «معتمد» برای آن حضرت تدارک دیده بود بیمار شد و در هشتم همان ماه رحلت نمود. بنابراین، امامت امام مهدی(ع) از همین تاریخ آغاز شد و آن حضرت تا به امروز در پس پرده غیب قرار دارد. به امید روزی که آن حضرت ظهور و جهان را پر از عدل و قسط کند.


[1].پایگاه حوزه مجله موعود شماره 43، نگاهی به عصر غیبت صغرا.

[2].سیرة الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج2، ص492.

[3].نهج الدعوات و منهج العبادات، علی بن موسی بن محمد بن طاووس، ص275، (به نقل از: حیاة الامام العسکری(ع)، باقر شریف القرشی).

[4].الارشاد، مفید، ص383 (به نقل از: حیاة الامام العسکری(ع)).

[5].کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ج2، ص473-474؛ بحارالانوار، مجلسی، ج50، ص327-329؛ الکافی، کلینی، ج1، ص505.

[6].الارشاد، مفید، ص362 (به نقل از حیاة الامام العسکری(ع)).


[7].حیاة الامام العسکری(ع).

[8].الغیبة، شیخ طوسی، ص216.

[9].کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ج2، ص475.

چرا در آخر الزمان قم امن ترين مکان است ؟

مرحوم حاج شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) در کتاب سفينة البحار(ج7، ذيل حرف ق) به نکاتي پيرامون قم و ويژگيهاي آن پرداخته و به رواياتي اشاره کرده است که به امن بودن اين منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: اگر مصيبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطميون است.
شايد ويژگيهاي ذيل باعث شده است که شهر مقدس قم داراي چنين جايگاهي باشد:
الف. مدفن کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسياري از علما و فقها و اولياي بزرگ الهي؛
ج. لقب قم از پيامبر گرامي(ص) اخذ شده است که در شب معراج با ديدن شيطان در اين سرزمين با لفظ قم او را از اينجا راند.
د. شهر اهل بيت مي باشد با توجه به ولايت مداري مردم اين سرزمين از امام صادق(ع) نقل شده است: براي ما اهل بيت حرمي است که آن شهر قم است. (سفينة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بيت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودي کوفه از مؤمنين خالي مي شود و جمع مي شود(مخفي مي شود) علم از آن همان گونه که مار در سوراخ خود مخفي مي شود، سپس ظاهر مي شود علم به شهري که به آن قم مي گويند و مي گردد معدن علم و فضل.(سفينة البحار).
و. اهالي قم هنگام ظهور، همراهان و ياوران امام مهدي(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم ناميدند زيرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع مي شوند و با او قيام مي کنند و بر او استفامت و پايداري ميورزند و او را ياري و نصرت مي کنند. (سفينة البحار).
ز. يکي از درهاي بهشت براي اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: براي بهشت هشت در است و يکي از آنها براي اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ويژگيها در جاي خود بسيار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جايگاه خاصي دارد، زيرا منادي کامل و واقعي دين اسلام در دوران سخت و سنگين غيبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقيقت دين، حوزه علميه قم است و خداوند و امام عصر(ع) اين ندا و دعوتگر را رها نميکند. با صدور دين و معارف مهدويت است که مردم آمادگي بيشتر براي ظهور پيدا مي کنند.

آیا اموات شبهای جمعه آزادند؟


آیه ۳۶ سوره إسراء

 
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا

 
و هرگز پیروی مکن از آنچه تو را بدان علم نیست. همانا که گوش و چشم دل، همه (هریک نسبت به استعداد خود) نزد خداوند مسئول خواهند بود

 
*آدمی نباید در پی چیزی که به آن علم ندارد چشم بسته حرکت کند. آخر آدمی را چشم و گوش و عقل و هوش داده‌اند و خداوند بدین نعمت‌ها ما را مسئول خواهد دانست.

 
*خرافاتی که میان همه جوامع رواج دارد همه از جنس همین پیروی از چیزی است که نمی‌دانند.

 
*ترسهای بی دلیل از عدد 13 و اعتقادات بی منطق نظیر آویختن جمجمه الاغ در مزرعه برای دفع آفات و بسیاری از اعتقاداتی که درباره مردگان دارند.

 
 
*اینکه می‌گویند اموات شبهای جمعه و روزهای جمعه آزادند و فکر نمی‌کنند که ارواح زندانی نیستند تا گاهی به مرخصی بروند و این ما هستیم که در آن ایام فراغتی به بیشتر داریم، ریشه در همین ماجرا دارد.

 
*عطار این اعتقاد خرافی را که جمجمه خر می‌تواند مزرعه را از شر افات مصون بدارد در حکایتی استهزاء کرده که اگر آن خر زنده بود خود بر این کار جاهلانۀ بی تناسب می‌خندید.

 
گر آنستی که این خر زنده بودی       بسی زین کار خر را خنده بودی

لحظه‌اي كه امام (ره) خبر فرار شاه را شنيد

دباغ افزود: بنده با همين تصور خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ايشان گفتم «آقا، شاه رفت!»؛ به رغم‌ تصور من،‌ گفتن اين پيام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هيچ تغييري به وجود نياورد و ايشان با آرامش هميشگي‌شان فرمودند «خُب»! و هيچ اظهار نظري ديگري در اين باره نكردند. وي بيان داشت: من از اين رفتار امام (ره)‌ جا خوردم؛ اما ‌دانستم اين سخن، نشان دهنده آن است كه امام خميني (ره) به رفتن شاه يقين كامل داشتند و اگر اتفاقي غير از اين مي‌افتاد بايد تعجب مي‌كرديم.
کد خبر: ۱۴۲۵۵۴
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۳
مرضيه حديدچي دباغ گفت: با شنيدن خبر فرار شاه، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ايشان گفتم «آقا، شاه رفت!» به رغم‌ تصور من،‌ گفتن اين پيام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هيچ تغييري به وجود نياورد و ايشان با آرامش هميشگي‌شان فرمودند «خُب».

به گزارش فارس ، 26 دي‌ماه روزي است كه آخرين حلقه استبداد 2500 ساله شاهنشاهي با رفتن شاه در هم شكست و با ورود بنيان‌گذار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) به ميهن، نخستين شكوفه‌هاي پيروزي انقلاب به ثمر نشست.

مرضيه حديدچي دباغ، كه بعد از سال‌ها مبارزه و مجاهده در سنگر انقلاب اسلامي، همچنان به آرمان‌ها و انديشه‌هاي پير و مرادش امام خميني (ره) و خلف برحقش حضرت آيت‌الله خامنه‌اي وفادار مانده است،‌ اين روزها در بستر بيماري است.

متن زير خاطره اي كوتاه اما خواندني از بانوي مبارز انقلاب و يار و همراه خميني كبير(ره) در سال‌هاي سخت تبعيد و مبارزه است؛ خاطره‌ روزي كه با مقاومت و جانفشاني ملت ايران طومار استبداد پهلولي در هم شكست و شاه مفتضحانه از كشورمان فرار كرد.

مرضيه دباغ در گفت‌وگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا» گفت: روزي كه شاه از ايران فرار كرد، من در فرانسه در خدمت حضرت امام خميني (ره) بودم؛ البته اين لطف خداوند بود كه توانستم به شخصيت بزرگي مانند امام (ره) خدمت كنم.

وي ادامه داد: انعكاس خبر فرار شاه در تمام خبرگزاري‌ها و روزنامه‌هاي آن روز مطرح دنيا پيچيد و همه ما را به وجد آورده بود؛ به همين دليل براي رساندن اين پيام به حضرت امام (ره)، ‌لحظه شماري مي‌كرديم چون تصورمان اين بود كه شنيدن اين خبر براي ايشان نيز خوشحال كننده است.

دباغ افزود: بنده با همين تصور خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ايشان گفتم «آقا، شاه رفت!»؛ به رغم‌ تصور من،‌ گفتن اين پيام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هيچ تغييري به وجود نياورد و ايشان با آرامش هميشگي‌شان فرمودند «خُب»! و هيچ اظهار نظري ديگري در اين باره نكردند.
وي بيان داشت: من از اين رفتار امام (ره)‌ جا خوردم؛ اما ‌دانستم اين سخن، نشان دهنده آن است كه امام خميني (ره) به رفتن شاه يقين كامل داشتند و اگر اتفاقي غير از اين مي‌افتاد بايد تعجب مي‌كرديم.

اين بانوي مبارز انقلابي ادامه داد: پس از انتشار گسترده اين خبر، خبرنگاران رسانه‌هاي محلي و رسمي فرانسه براي دريافت اظهار نظر امام خميني (ره) درباره فرار شاه، پشت در بيت ايشان جمع شده بودند؛ وقتي اين موضوع را به استحضار امام رسانديم، ايشان اعلام نظر خود را در اين رابطه با فرار شاه به ساعت 5 بعدازظهر موكول كردند.

دباغ گفت: با توجه به اينكه امام خميني (ره) تجربه واقعه 30 تير را نيز در ذهن داشتند و احتمال مي‌دادند كه براي برگرداندن شاه، تداركي ديده باشند، با نگاه عميق و دورنگر خود اظهارنظر در مورد فرار شاه را به تعويق انداختند و در نهايت نظرشان را مكتوب به خبرنگاران اعلام كردند.
وي با بيان اينكه مقام معظم رهبري در مسير امام خميني (ره) حركت مي‌كنند، خاطرنشان كرد: حضرت آيت الله خامنه‌اي در حال حاضر جانشين امام خميني (ره) هستند و تبعيت از ايشان به عنوان يك تكليف شرعي برعهده همه است؛ ما موظفيم به عنوان رهبر،‌ ايشان را بپذيريم.

به گزارش توانا، مرضيه حديدچي (دباغ) متولد 1318، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامى‏ است كه فعاليت‌ها و حركت‌هاى سياسى خود را از سال 46 آغاز كرد؛ وي در طول مبارزات خود، توسط ساواك دستگير شد و به همراه دخترش در زندان‌هاي مخوف رژيم پهلوي شكنجه‌هاي سختي را تحمل كرد.

اين مبارز انقلاب اسلامي پس از آزادي از زندان به خارج از ايران رفته و در پاريس نيز به عنوان محافظ،‌ حضرت امام خميني (ره) راه همراهي مي‌كند.

مسئوليت‌هايي چون فرماندهى سپاه همدان، 3 دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و قائم مقامي جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران علاوه بر مبارزات ايثارگرانه و شجاعانه در برگ‌هاي ذرين دفتر زندگي اين بانوي مجاهد به چشم مي‌خورد.


فرار شاه از ایران

بعضی از تحلیل گران خارجی سال 1975، یعنی اواخر سال 1353 و 9 ماهه ی اول سال 1354، را نقطه ی آغاز افول قدرت شاه در ایران می دانند. وقایعی كه در این سال رخ داد، به حسب ظاهر همه از نیرومندتر شدن موقعیت شاه و رژیم سلطنت در ایران حكایت می كرد. درآمد نفت چهار برابر شد و به مرز سالانه 20 میلیارد دلار رسید كه با قدرت خرید آن روز دلار، رقم هنگفتی به شمار می آمد. شاه با اعلام یك سیستم تك حزبی در اسفند 1353، حكومت مطلقه خود را بر كشور تثبیت كرد، آشتی با عراق و امضای قرارداد حل اختلافات دو كشور كه براساس بیانیه ی الجزایر تنظیم شده بود، به نگرانی های ایران از مرزهای غربی خود خاتمه داد، روابط ایران با همه ی كشورها اعم از شرق و غرب توسعه یافت و سیل سران و دولتمردان خارجی، برای بهره گرفتن از خوان نعمتی كه بر اثر افزایش ناگهانی درآمد نفت در ایران گسترده شده بود، به ایران سرازیر شد. در این میان درباریان، به فكر راه انداختن جشن های تازه ای افتادند. این بار پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را در آبان 1354، بهانه ای برای ریخت و پا ش های تازه قرار دادند. اسدالله علم یكی از معاونین خود، دكتر باهری را كه سوابق توده ای داشت برای سرپرستی برنامه های تبلیغاتی این جشن ها برگزید و ده ها  كتاب در وصف خاندان پهلوی كه هر یك با مقدمه ای با امضای علم آغاز می شد، انتشار یافت


در فوریه ی سال 1976، یعنی در زمان حكومت فورد و یازده ماه قبل از آن كه كارتر وارد كاخ سفید بشود، یك هیئت تحقیقاتی از طرف سازمان اطلاعات مركزی امریكا (سیا) به سرپرستی «ارنست اونی» گزارشی درباره ی خاندان سلطنتی و ساختار حكومت در ایران تهیه كرد كه در تیراژ محدودی در مجموعه ی نشریات محرمانه ی سیا چاپ و بین مقامات سیا و بعضی مقام های بالای امریكا توزیع گردید.(2) در این گزارش، خانواده ی سلطنتی ایران «كانون عناصر فساد و هرزه و شهوتران» معرفی شده و بیش از همه به شرح احوال اشرف پهلوی  به عنوان با نفوذترین و در عین حال فاسدترین اعضای خانواده پرداخته بود و شاه، را زمامداری خودكامه كه به جز افراد خانواده ی خود فقط با ده، دوازده نفر، كه رأس آن ها امیر اسدالله علم وزیر دربارش قرار دارد، محشور است «فقط از این عده اطلاعاتی را كسب می كند. او با كسی مشورت نمی نماید و دیگران فقط مجری تصمیمات او هستند. ایران عملاً تیول چهل خانواده است كه مقامات دولتی و تجارت را تحت كنترل خود دارند و بعد از آن ها 150 تا 160 خانواده ی دیگر هم هستند كه در درجه ی دوم اهمیت قرار گرفته اند و رده ی دوم مقامات سیاسی و فعالیت های بازرگانی كشور را اشغال می كنند. مجموع این خانواده ها كه 200 خانواده می شوند، جایگزین قدرت و نفوذ 1000 فامیلی شده اند كه امریكایی ها در گذشته از آن به عنوان خانواده ی حاكم بر ایران نام می بردند. گزارش سیا در تشریح نهادهای سیاسی در ایران می نویسد:

«دولت و پارلمان در ایران فاقد اختیار و قدرت نهادهای مشابه در حكومت دموكراسی هستند و عملاً جز صحه نهادن بر تصمیمات شاه و اجرای آن نقشی ایفا نمی كنند.»

شاه بعد از روی كار آمدن كارتر در سال 1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت سیزده ساله ی هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل كرده ی امریكا را به صدارت گماشت و راهی آن كشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به كاخ سفید كه موجب پرتاب گاز اشك آور از طرف پلیس و اشك ریختن كارتر و مهمانانش شد،

]


 آغاز ناخوشی برای این سفر بود. اما شاه در همان دیدار نخستین با رییس جمهور جدید امریكا سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری كند. در این مذاكرات، شاه جای هیچ گله و شكایتی برای امریكایی ها باقی نگذاشت، به طوری كه در بازگشت اعتماد به نفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریكه ی سلطنت تكیه زده بود. ولی مشكلات اقتصادی و نابسامانی های ناشی از ریخت و پاش های گذشته از یك طرف و تشدید مخالفت ها با حكومت خودكامه و مفاسد و مشكلات ناشی از آن، به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید كه مهار آن روز به روز دشوارتر می شد. آموزگار در كار خود فرو مانده و هویدا هم كه به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچ گونه كارشكنی در كار دولت فروگذار نمی كرد و سرانجام با انتشار مقاله ی توهین آمیز نسبت به امام خمینی« قدس سره» در روزنامه ی اطلاعات در 17 دی 1356، كاری ترین زهر خود را به حكومت آموزگار ریخت.


 این مقاله به ابتكار هویدا تهیه و شاه بر انتشار آن صحه گذاشت و حتی لحن آن را تندتر كرد. سرانجام دولت آموزگار از كار بر كنار شد و شاه شریف امامی را كه مهره انگلیسی ها بود روی كار اورد تا بتوانددر كنار حمایت امریكا، رضایت انگلستان را نیز جلب نماید. انخاب شریف امامی به نخست وزیری هم هیچ یك از انتظارات شاه را بر نیاورد. عقب گرد ناگهانی رژیم در برابر مخالفان و آزادی مطبوعات، به گسترش فعالیت های مخالف رژیم انجامید. اقدام شتابزده ی رژیم در برقراری حكومت نظامی، فاجعه ی 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) را آفرید. انعكاس جهانی این فاجعه رژیم را از اجرای مقررات حكومت نظامی بازداشت و تظاهرات و اعتصابات تازه ای را به دنبال آورد.        


تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و كشته و زخمی شدن تعدادی از آن ها، تظاهرات بی سابقه ی 14 آبان را در تهران به دنبال داشت. شاه همان روز با هلیكوپتر بر فراز شهر پرواز كرد و پس از مشاهده  ی شعله های آتش كه از صدها نقطه ی شهر زبانه می كشید، به كاخ نیاوران بازگشت و سفیران امریكا و انگلیس را نزد خود فرا خواند تا تصمیم خود را به تشكیل یك دولت نظامی به آن ها ابلاغ كند. سفیر امریكا نظر موافق واشنگتن را با استقرار یك دولت نظامی اعلام داشت. سفیر انگلیس نیز گفت:

دولت انگلستان آنچه را كه اعلی حضرت به مصلحت كشور خود تشخیص دهند، تأیید می كند. شاه پس از این ملاقات حكم نخست وزیری ارتشبد ازهاری را امضا كرد و فردای آن روز ضمن اعلام تشكیل دولت نظامی گفت كه صدای انقلاب ملت را شنیده و قول می دهد كه اشتباهات گذشته جبران شود.

دولت نظامی در همان چند روز اول ناتوانی خود را در اداره ی امور كشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حكومت نظامی هم عملاً كارآیی خود را از دست داد، زیرا مقررات حكومت نظامی در مورد منع اجتماعات اجرا نمی شد.  حكومت نظامی به ویژه در مورد مطبوعات سختگیری كرد، ولی نویسندگان مطبوعات زیر بار سانسور نرفتند و دست به اعتصاب زدند و مردم بیش از پیش برای آگاهی از آنچه در كشورشان می گذشت به رادیوهای بیگانه روی آوردند. گسترش موج اعتصابات در سراسر كشور، بخصوص صنعت نفت، مملكت را به حال فلج كامل در آورد و درآمد ارزی كشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی كه در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ی ملی روی آورد و قبل از همه دكتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دكتر صدیقی پس از یك هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد. شاه از شاپور بختیار دعوت كرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار كامل و خروج شاه از كشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.


با روشن شدن جرقه های اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی قدس سره و كشتار 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلم های مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان ،مشهد و ...، و اعتصاب كارگران شركت ملی نفت و چاپ مقاله توهین آمیز احمد رشیدی مطلق علیه امام« قدس سره»، كنترل امنیت كشور از دست نیروهای رژیم و حتی حكومت نظامی خارج شد و پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردید.

در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول  بودند كه حل بحران، با حضور شاه در ایران امكان پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد كرد. شاه نیز پس از عدم موفقیت دولت نظامیازهاری در برقراری نظم و آرامش و رقع اعتصاب ها كه اقتصاد كشور را فلج كرده بود، راه دیگری جز خروج از كشور نداشت. تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی بود. مشایعت كنندگان، نخست وزیر، رؤسای مجلسین، وزیر دربار، رییس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره یگان های گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت یازده و نیم صبح، شاه و همسرش، با یك هلیكوپتر وارد فرودگاه شدند.     


شاه در مصاحبه ی كوتاهی به خبرنگاران گفت:(1)

«مدتی است احساس خستگی می كنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این كه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اكنون آغاز می شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترك می كنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی كه پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم كه دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»

در مورد مدت سفر گفت:

«این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین كنم.»

ساعت نیم بعد از ظهر، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترك كردند.

      

در آخرین روزها فرح كوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این كار مشكلی را حل نخواهد كرد. سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. از اعضای خانواده ی سلطنتی تنها فرح مانده بود كه او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفت و رژیم سلطنتی كمتر از یك ماه پس از فرار شاه سقوط كرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله ی شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.

پی نوشتها:

1-    غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ص 314-313.

2-    محمود طلوعی، پدر و پسر، ناگفته ها و ناشنیدنی ها از زندگی و روزگار پهلوی ها، ص 753-751.

تبریک به مناسبت حلول ماه ربیع الاول

احادیثی گهربار از امام رضا


1. مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نيست‌ ، مگر آن‌ كه‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌ و سنتى‌ از پيامبرش‌ و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پيغمبرش‌ ، مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر كردن‌ در زمان‌ تنگدستى‌ و پريشان‌ حالى‌ است‌

(اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 339)


2.  پنهان‌ كننده‌ كار نيك‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشكار كننده‌كار بد سرافكنده‌ است‌ ، و پنهان‌ كننده‌ كار بد آمرزيده‌ است‌

(اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)


3.  از اخلاق‌ پيامبران‌ ، نظافت‌ و پاكيزگى‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)


4.  امين‌ به‌ تو خيانت‌ نكرده‌ ( و نمى‌كند ) و ليكن‌ ( تو ) خائن‌ را امين‌ تصورنمودى‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)


5.  برادر بزرگتر به‌ منزله‌ پدر است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)


6.  دوست‌ هركس‌ عقل‌ او ، و دشمنش‌ جهل‌ اوست‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)


7.  دوستى‌ با مردم‌ ، نيمى‌ از عقل‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)


8.  به‌ درستى‌ كه‌ خداوند ، سر و صدا و تلف‌ كردن‌ مال‌ و پر خواهشى‌ را دوست‌ندارد

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)


9.  عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نيست‌ ، مگر اين‌ كه‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : از اواميد خير باشد ، از بدى‌ او در امان‌ باشند ، خير اندك‌ ديگرى‌ را بسيار شمارد ، خير بسيار خود را اندك‌ شمارد ، هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، فقر در راه‌ خدايش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، خوارى‌ در راه‌ خدايش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . سپس‌ فرمود : دهمى‌ چيست‌ و چيست‌ دهمى‌ ! به‌ او گفته‌ شد : چيست‌ ؟ فرمود : احدى‌ را ننگرد جز اين‌ كه‌ بگويد او از من‌ بهتر و پرهيزگارتر است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)


10.  از امام‌ رضا ( ع‌ ) سؤال‌ شد : سفله‌ كيست‌ ؟ فرمود : آن‌ كه‌ چيزى‌ دارد كه‌از ( ياد ) خدا بازش‌ دارد

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)


11.  ايمان‌ يك‌ درجه‌ بالاتر از اسلام‌ است‌ ، و تقوا يك‌ درجه‌ بالاتر از ايمان‌است‌ ، و به‌ فرزند آدم‌ چيزى‌ بالاتر از يقين‌ داده‌ نشده‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)


12.  اطعام‌ و ميهمانى‌ كردن‌ براى‌ ازدواج‌ از سنت‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)


13.  پيوند خويشاوندى‌ را برقرار كنيد گرچه‌ با جرعه‌ آبى‌ باشد ، و بهترين‌ پيوندخويشاوندى‌ ، خوددارى‌ از آزار خويشاوندان‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)


14.  حضرت‌ رضا ( ع‌ ) هميشه‌ به‌ اصحاب‌ خود مى‌فرمود : بر شما باد به‌ اسلحه‌پيامبران‌ ، گفته‌ شد : اسلحه‌ پيامبران‌ چيست‌ ؟ فرمود : دعا

(اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 214)


15.  از نشانه‌هاى‌ دين‌ فهمى‌ ، حلم‌ و علم‌ است‌ ، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حكمت‌است‌ . خاموشى‌ و سكوت‌ ، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر كار خيرى‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)


هشت درس و پيام از هشتمين امام(ع)

1- عبادت و نيايش

امام خمينى مى‏نويسد:

فرموده ائمه(عليهم السلام) كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشت‏ يا ترس ‏از جهنم است‏»
از مقامات معمولى و اول درجه ولايت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است كه‏ به فهم ما و شما نمى‏گنجد.

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: شما خيال مى‏كنيد گريه‏ هاى ‏ائمه طاهرين(عليهم السلام) و ... براى تعليم بوده و مى‏خواسته ‏اند به ديگران‏ بياموزند؟

آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدامى‏گريستند و مى‏دانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك‏است.

از مشكلات، سختيها ناهمواريهاى عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف‏ديگرش آخرت مى‏باشد و از ميان جهنم مى‏گذرد خبر داشتند.

از عوالم قبر، برزخ،قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روى هيچگاه آرام نداشته و همواره ‏از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى‏بردند.

شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مى‏كند كه: حضرت رضا(ع) در شب كم مى‏خوابيد و بيشتر بيدارمى‏ماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مى‏داشت (و به عبادت و نيايش‏مى‏پرداخت).

و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مى‏ساخت.

شيخ صدوق در جاى ديگر از رجاء بن ابى‏ضحاك نقل مى‏كند كه وى گفت:

مامون به من ماموريت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدينه به مروبياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بياورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مى‏رفت) و شب و روزمى‏بايست‏به نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به‏خدا سوگند كسى را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات‏نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداى نمازها و ذكرها و راز و نيازهاى‏حضرت‏راشرح‏مى‏دهد.

آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزارمى‏فرمايد:

شيطان همواره از مومنى كه مراقب وقت نمازهاى پنجگانه ‏اش باشد در هراس ‏است و در صورتى كه وى نمازهاى خود را ضايع كند بر او جرات پيدا مى‏كند و كم كم ‏او را در گناهان بزرگ مى‏اندازد.

برخيز و شست و شو كن         با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن       در پيشگاه يزدان دور افكن اين ريا را          وين كبر و اين هوى را يك دم بخوان خدا را       

2- انس به قرآن و تامل در آن

اصولا پيوند ميان قرآن و عترت پيوندى عميق،جاودانه و پايدار است كه حديث‏شريف ثقلين بدان شهادت داده است.

شيخ صدوق از يكى از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها ومثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مى‏كرد و مى‏فرمود:

ادامه نوشته

اشعاری در مدح امام رضا (ع)


گلدسته‌ها و صحن و سرا جار می‌زنند

شب تا سحر برای خدا زار می‌زنند

دیوانه‌ها جنون‌زده با یك زبان خاص

از جام ثامن الحججی جاز می‌زنند

پروانه‌های شهر خدا گرد شمع او

چنگی به چین پرده پندار می‌زنند

هر شب كبوتران به تمنای یك طواف

چرخی به دور حلقه سرا می‌زنند

با لحن خود ابالحسنی حرف می‌زنند

این پرده‌ها كه بر دور دیوار می‌زنند

نقاره‌های گنبد مولا رضا غروب

آهنگ حج واجبه انگار می‌زنند

هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی

پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی

خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد

دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی

 

هاشم رضازاده‌ ورقچی

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


شهادت امام رضا(ع) بر تمامی ایرانیان و شیعیان آن حضرت تسلیت باد

نحوه شهادت امام رضا ( عليه السّلام )

حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد.

در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد.

قول مشهور اين است که آن حضرت توسط مأمون خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند.

برخي از علماي اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم نکرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذکر مي کنند. از جمله آن دلائل اين است که مأمون دختر خود را به همسري امام جواد ـ عليه السّلام ـ درآورد. مأمون به برتري امام رضا ـ عليه السّلام ـ در برابر علما استدلال مي کرد. بعد از درگذشت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت که به هيچ يک از دلائل در اين رابطه نمي توان استناد کرد. عده اي از علماي اهل سنت قائلند که ايشان مسموم شده اند و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند.[2]» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي رسد چرا که «بيشتر مورخين و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام ـ عليه السّلام ـ داده نه غير او»[3]. علاوه بر اينکه مأمون براي اين کار انگيزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. رواياتي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ وارد شده است که در اين روايات آن حضرت شهادت خويش را پيشگويي کرده اند و عامل اين جنايت را مأمون دانسته اند. امام رضا ـ عليه السّلام ـ به هرثمه بن اعين مي گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم کند...»[4].

شهيد مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد که امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند و يک علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل کند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا کار بسيار مشکل است. براي اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بني العباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسي که مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»[5].

به نظر مي رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا ـ عليه السّلام ـ همين مطلبي باشد که ذکر شد. چرا که قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي کار آمدن علويان نبوده است.

طبري مي نويسد: «مأمون نامه اي به بني عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآيند زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ نبوده است.[6] از ديگر موجباتي که مورخان در قتل امام رضا ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند، کينه اي مي دانند که مأمون از امام رضا ـ عليه السّلام ـ به دل گرفته بود. طبرسي مي نويسد: علتي که موجب شد مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت برساند اين بود که آن حضرت بي محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي کرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي گرفت که موجب عصبانيت و کينه او مي شد...»[7]. همانگونه که بيان شد از نظر روايات شيعي شکي نيست که مأمون حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد.[8] امّا اينکه کيفيت اين عمل چگونه بوده است؟ روايات چندي وجود دارد که به آنها اشاره مي کنيم. روايتي را شيخ مفيد از عبدا... بن بشير نقل کرده که عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهاي خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد که شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد که انار براي ما بياور من اناري چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند»[9]. روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذکر کرده که مي گويد: «حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه کردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد».[10]

روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده که مي گويد: مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11]»

بنابراين، ادله اي که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت نرسانده بي اساس مي باشد. چرا که مأمون فردي بود که به خاطر حکومت، برادر خويش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام ـ عليه السّلام ـ به جهت منحرف کردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا ـ عليه السّلام ـ بوده است.

«بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ شيعيان بدن شريف آن حضرت را در خراسان تشييع کردند. اين تشييع جنازه به حدي پر شور بود که تا آن زمان مثل آن ديده نشده بود، همه طبقات در تشييع جنازه امام حاضر شدند»[12]. امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 203 هـ.ق در شهر طوس به خاک سپرده شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

پى‌‏نوشتها

1ـ زندگي سياسي هشتمين امام:جعفر مرتضي حسيني.

2ـ پيشوايان، سيد کاظم ارفع.

3ـ حضرت رضا(ع)، فضل الله کمپاني.[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ دوم، بي تا، ج 2، ص 261.

[2] . باقر شريف القرشي، حياة الامام علي بن موسي الرضا(ع)، قم، نشر سعيد بن جبير، 1372ش، ج 2، ص 371.

[3] . همان.

[4] . محمد بن جرير بن رستم طبري، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضي، 1363، ص 178.

[5] . مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بيست و هفتم، 1384، ص 210.

[6] . محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676.

[7] . فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1417، ج 2، ص 80؛ شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 260.

[8] . مطهري، مرتضي، همان، ص 211.

[9] . شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 262ـ261.

[10] . همان، ص 262.

[11] . فضل بن حسن طبرسي، همان، ص 83ـ82.

[12] . باقر شريف القرشي، همان، ص 375.

منبع :پايگاه انديشه قم

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) - وصال شیرازی

ز تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد 
و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد

خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی زخون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد

روزهای بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) از زبان حضرت زهرا (س)

رحلت پیامبر اكرم (ص) براى حكومت اسلامى و امت اسلام حادثه‏ اى سخت و جانسوز بود . چنانكه امیرالمؤمنین(ع) مى ‏فرماید:
« بابی انت و امی یا رسول الله (ص) لقد انقطع بموتك ما لم ‏ینقطع بموت غیرك من النبوة والانباء و اخبارالسماء . خصصت ‏حتى صرت مسلیا عمن سواك و عممت ‏حتى صار الناس فیك سواء و لولا انك امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیك ماءالشؤون . و لكان الداء مماطلا و الكمد محالفا و قلالك . . . (1) ؛

پدر و مادرم فدایت اى پیامبر خدا، با مرگ تو رشته ‏اى پاره شد كه در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست ‏یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یك مصیبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود كه امر به صبر و شكیبایى فرموده ‏اى و از بی‏تابى نهى نموده ‏اى آنقدر گریه مى ‏كردم كه اشك هایم تمام شود . و این درد جانكاه همیشه در من مى ‏ماند و حزن و اندوهم دائمى مى‏ شد. كه همه اینها در مصیبت تو كم و ناچیز است.»

سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود كه امام على مى ‏فرماید: « فضجت الدار الافنیة(2)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد مى ‏زد.»

پیامدهاى رحلت از زبان مبارک حضرت زهرا (س)

در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است.

او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مى ‏تواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مى ‏پردازیم:

آن حضرت در خطبه فدكیه (14) و خطبه‏اى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرموده‏اند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مى ‏كنند از جمله آنها عبارتند از:

1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .استومع وهنه « یا وهیه.‏» (16)
حضرت در خطبه ‏اى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:

ادامه نوشته

شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) بر همگان تسلیت عرض مینماییم

دوره های زندگی امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در 28 صفر سال پنجاه هجری در سن 47 سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.

چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام

حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید.

وصیت امام حسن علیه السلام

چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».

اشعار امام حسین علیه السلام در سوگ برادر

وقتی از دفن جنازه امام حسن علیه السلام در کنار مرقد جد بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جلوگیری کردند، امام حسین علیه السلام دستور دادند جنازه را به بقیع منتقل کردند و آن را در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد در خاک نهادند. طبق روایت ابن شهر آشوب وقتی امام حسین علیه السلام از دفن جنازه برادر فارغ شد اشعاری به این مضمون در سوگ برادر بر زبان جاری فرمودند: «حالا که بدن مطهّر تو را با دست خود کفن کرده، در قبر گذاشتم از این بعد چگونه می توانم شاد باشم و خود را آراسته سازم یا از زینت ها و امکانات دنیا بهره گیرم؟ من از این به بعد همواره در سوگ تو اشک خواهم ریخت و اندوهم در فراق تو طولانی خواهد شد. غارت زده کسی نیست که مالش را به غارتت برده اند؛ بلکه غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر را دیده باشد».

فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه السلام

ابن عباس روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند».

وصایای آموزنده امام حسن علیه السلام به جُناده

جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه السلام به حضور آن حضرت رسید. پس از احوال پرسی، به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: «ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می کنی و مرگ هم تو را طلب می کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن... بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه ناک عتاب هست... برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی عِدّه وعُدّه و هیبت بی مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را ملزم ساز».

آخرین گریه امام حسن علیه السلام

نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: «من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».

فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام عقل مجسم

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند: «اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».

امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛ تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.

بردباری امام حسن علیه السلام

از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: «شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: «آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».

عبادت امام حسن علیه السلام

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.

زهد امام حسن علیه السلام

نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: «اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».

گذشت امام حسن علیه السلام

روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: «اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».

پيامبر اكرم(ص) از نگاه امام صادق(ع)

احمد محيطى اردكانى

در طول تاريخ بشريت، كم تر انسانى وجود دارد كه مانند پيامبراسلام تمام خصوصيات زندگى اش به طور واضح و روشن بيان و ثبت‏شده‏باشد.

خداوند متعال در قرآن كريم كتابى كه خود حافظ اوست (1) و بدون‏هيچ تغييرى تا قيامت‏باقى است‏با زيباترين عبارات و كامل‏ترين‏بيانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالى‏ترين صفات ستوده است.

خداوند متعال مى‏فرمايد: «انك لعلى خلق عظيم‏»; (2) اى پيامبر!

تو بر اخلاقى عظيم استوار هستى.

نيز مى‏فرمايد: «محمد رسول‏الله و الذين معه اشداو على الكفاررحماء بينهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و كسانى كه با اوهستند در برابر كفار سر سخت و در ميان خود مهربانند.

محققان، تاريخ نويسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت‏محمد(ص) سخن گفته‏اند.

اما ائمه عليهم السلام با نگاهى ژرف و دقيق سيماى آن شخصيت‏بى‏نظير و در يكتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى،مبارزات و آموزه‏هاى آن حضرت پرداختند.

در اين نوشتار بر آنيم تا گوشه هايى از زندگى و شخصيت‏حضرت‏محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشينيم.

تولد نور

امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پيامبر اكرم(ص)فرمود:

ادامه نوشته

رحلت یا شهادت؟

سید خلیل شاکر

یکی از آسیب های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخورد دار نیست؛ از این رو قضاوت دربارة آن ها مشکل است. تاریخ زندگی پیامبر(ص) نیز از این قاعده مستثنا نیست و بخشی از آن فاقد شفافیت می باشد؛ از این رو دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.

یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد، آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت و یا شهید شد؟
در برخی از متون آمده است: «گروهی، زنِ یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو از گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع گوسفند مطبوع‌ترین عضو برای پیامبر است. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذارد، احساس کرد مسموم است. فوراً آن را از دهان در آورد، ولی کسی که با ایشان غذا می خورد، یعنی «بشر بن براء معرور» که از روی غفلت چند لقمه خورده بود؛ پس از مدتی بر اثر سم در گذشت. پیامبر دستور داد زینب را احضار کردند و به او گفت: چرا چنین جفایی را بر من روا داشتی؟! وی در پاسخ گفت: تو اوضاع قبیلة ما را هم بر هم زدی، من با خود فکر کردم که اگر فرمانروا باشی، با خوردن این سم از بین خواهی رفت، و اگر پیامبر خدا باشی، قطعاً از آن اطلاع یافته و از خوردن آن خودداری خواهی نمود.

ابن اسحاق گزارش می دهد: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می شود. بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت هم می دانستند.
با توجه به مطالب مذکور باید گفت:


1) از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر

ادامه نوشته

شهادت اخرین پیامبر الهی بر همگان تسلیت و تعزیت باد.

  پیامبر اکرم(ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیب­های فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت[1] پس از چهارده روز بیماری[2] و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.

 
آخرین روزهای وفات پیامبر(ص)
   پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می­کرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»[3]
   پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»[4] در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعده­ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»[5]
   پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیش­گیری از بدعتها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله­ور شده و فتنه­ها مانند پاره­های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»[6]
   پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "ام­سلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.[7]
   سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش "اسامه" بروید؟ چرا نرفتید؟»
   ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی­توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.[8]
   رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره­ی فرماندهی "اسامه" می­شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می­زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت کنندگان خود به طور مرتب می­فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید.[9]
  پیامبر(ص) فرمود:
«نفذ و اجیش اسامه»
«وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.»[10]
   سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می­گریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان می­گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.[11] حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارت­آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید».[12]
 
وصیت پیامبر(ص) در لحظات پایانی
   پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید»  "ام­سلمه" فرمود: «علی(ع) را می­طلبد، به او بگوئید بیاید».[13] علی(ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟
   در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.[14]
   پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود:
«ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده»
   در روزهای آخر از "بلال" خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه­یی خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام "عکاشه" برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.[15]
   سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.[16]
 
فاطمه(س) و لحظۀ وداع با پدر   
   در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریه­اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند:
   «در همین درد می­میرم» و در باب شادی و تبسم­اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می­شود» و این بود که من تبسم کردم.[17]
   در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت.[18]
 
کفن و دفن پیامبر(ص)
   هنگامه فوت پیامبر(ص) خلیفه­ی دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد می­زد که پیامبر(ص) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی(ع) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر(ص) این آیه را خواند:
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الارسل أفإن مات أو قتل ...»[19]
   علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد[20] و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید... اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی­کردید، آنقدر گریه می­کردم که سرچشمه اشک را می­خشکانید».[21]
     سپس در قبری که توسط "ابوعبیده جراح" و "زید بن سهل" آماده شده بود و در همان حجره­ای که وفات یافته بود، در خانه­ی خودش به خاک سپرده شد.[22]


  [1]. شیخ مفید، الارشاد، بیروت، موسسه اعلمی، 1399ه.ق ص 97. در تاریخ وفات پیامبر اکرم احتمال زیادی بیان شده است و این بنابر قول مشهور علمای شیعه است. و ابن هشام؛ السیرة‌النبویة، مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج2، ص658 و ابن سعد؛ الطبقات‌الکبری، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة‌الصدیق، 1414، الأولی،  ج2، ص 521.
[2] . ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحدریته، 1384 ه.ق، ج 2، ص 178.
[3] . شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 97 و ابن سعد، الطبقات، ج 2، ص 214.
[4] . همان، ج 2، ص 214 .
[5] . همان، ج 2، ص 214 .
[6] ـ  ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج 2، ص 654 و ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 216.
[7] ـ شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 97.
[8]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 334، صحیح مسلم، ج 2، ص 325.
[9] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 190.
[10]  ـ الشهرستانی، عبدالکریم؛ ملل و نحل، ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالینائینی، چاپ سوم، 1360، ج 1، ص 23 و طبری، محمد بن ‌جریر؛ تاریخ‌الأمم ‌و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1352، ج 3، ص 429.
[11] . ابن حبل، احمد؛ مسند احمد، دارصار، بیروت،  ج1، ص 355.
[12] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 244.
[13]  ـ طبری، محمدبن‌جریر، پیشین، ج 2، ص 439.
[14] ـ شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 99.
[15] .التذکرة الحمدونیه، تصحیح احسان عباس، ج 9، صص 153و 154.
[16]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 238.
[17]  ـ همان، ص 247.
[18]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 236 و نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 197.
[19] .  ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج 2، ص656.
[20] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 57.
[21] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 23، ص 355.
[22] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 281.

عاشق ولایت

برنامه 28 صفر در امامزادگان اقاعلی عباس و سید محمد

8 قرص ضد افسردگی در قرآن


با دقت در آیات و روایات و مراجعه به منابع دینی عوامل ذیل که یکی پس از دیگری بیان می شود به عنوان علل و عوامل نگرانی، اضطراب، افسردگی و سایر بیماری های روحی، مطرح می شود که بیشتر جنبه شناختی دارند. هر چند عوامل دیگر نیز وجود دارند. در این مقاله به ریشه برخی از این تنیدگی ها که در قرآن کریم آمده است اشاره می کنیم.

 
1. کفر و بی ایمانی

 
هر چند کفر در بینش اسلامی خود نوعی بیماری روانی است، لکن به نوبه خود یکی از علل بیماری روانی است؛ زیرا کفر یکی از موانع شناخت و درک صحیح واقعیات و حقایق است. به واسطه کفر، ابزار اصلی شناخت یعنی قلب، چشم و گوش از کار می افتد «خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ عَلی اَبْصَارِهِم غِشَاوَة؛(1)؛ خداوند بر دل ها و گوش ها و چشم های شان پرده افکنده است» و این یعنی ظلمت و گمراهی مطلق که در آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛(2) کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است.

 
2. فراموشی یاد خدا و اعراض از آن

ادامه نوشته

.................

اشعاری در مورد اربعین حسینی


السلام ای وادی کربلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اگرچه در سفر شام رنج و صدمه کشيدم

هزار شکر شها ماندم و مزار تو ديدم

چگونه شرح دهم نازنين برادر زينب

تو خود گواه منی کاندرين سفر چه کشيدم

به زير نيزه و شمشير و سنگ و خنجر و پيکان

چو يافتم بدنت مرگ خويشتن طلبيدم

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چهل روزي بغضي گلويش فشرد

چهل روز بي غصه آبي نخورد

چهل روز او در جهادي مدام

علمداري كربلا را نمود

چهل روز او بي حسين! آه نه

حسين تو هرگز در آنجا نمرد(1)

چهل روز با خطبه هايت، خدا

حرارت به دلهاي مومن سپرد(2)

-----------------------------------------------------------------

1- و كشتگان راه خدا را هرگز مرده نپنداريد آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.

2- اشاره به حديث نبوي: اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منينَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

اربعین، چرا فقط امام حسین(ع)؟

ربعین یعنی گذشت چهل روز از مصیبت جانگداز شهادت سرور و سالار شهیدان.. چرا فقط برای امام حسین علیه ‏السلام روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اكرم صلی ‏اللَّه‏ علیه ‏و آله، مراسم روز اربعین نداریم؟

 

برای توضیح جواب این سؤال، به این مطالب توجه كنید:

1) فداكاری‏های امام حسین علیه‏السلام، دین را زنده كرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداكاری‏ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامی‏داشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است.

2) مصیبت حضرت امام حسین علیه‏السلام، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین علیه‏السلام، از همه مصیبت‏ها بزرگ‏تر و سخت‏تر بود. اگر عامل دیگری هم در كار نبود، همین عامل كافی است كه نشان بدهد چرا برای امام حسین علیه‏السلام بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام‏صلی‏اللَّه‏علیه‏وآله عزاداری می‏كنیم و مراسم متعددی برپا می‏كنیم.

3) در ماه محرم سال ۶۱ق. امام حسین علیه‏السلام، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را كشتند و اسیران كربلا را به كوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش، به كربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود.

4) دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین علیه‏السلام، قصد نابود كردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین علیه‏السلام تلاش كردند تا حادثه كربلا، به كلی فراموش شود و حتی كسانی را كه برای زیارت امام حسین علیه‏السلام می‏آمدند، شكنجه می‏كردند و می‏كشتند. در زمان متوكل عباسی، همه قبرهای كربلا را شخم زدند؛ مزرعه كردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام، منع كردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده می‏كردند كه یكی از این مناسبت‏ها، حادثه روز اربعین است.

5) یكی از نشانه‏های مؤمن، زیارت امام حسین علیه‏السلام در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسكری علیه‏السلام روایت شده است كه علامت‏های مؤمن پنج چیز است؛ پنجاه و یك ركعت نماز فریضه و نافله در شبانه‏روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست كردن، پیشانی بر خاك نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن۱ و یكی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده‏اند.

۱. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۵۴۵.

12 محرم

بصیرت . 9 دی (2)

نائب قهرمانی جوان بادرودی ( مرتضی عباسیان) در مسابقات جهانی پاورلیفتینگ گرجستان

ورزشکار با درودی  اعزامی به تورنمنت بین المللی رقابت های بدنسازی و پرورش اندام  (پاورلیفتینگ- ipf   گرجستان که  موفق به کسب مدال نقره  برای تیم  ایران شده بود با استقبال همشهریان خود وارد بادرود شد .




مرتضی عباسیان دارنده مدال نقره مسابقات پاور لیفتینگ گرجستان گفت : این مسابقات به مدت سه روز و  در سه بخش ˈپرس سینه، اسکات پا و لیفتˈ برگزار شد که در نهایت تیم های میزبان ( گرجستان )  و  جمهوری اسلامی ایران  وروسیه مقام اول تا سوم را کسب کردند .  

عباسیان گفت  این رقابت ها با حضور 8 تیم از کشورهای گرجستان ، اوکراین ؛ ایران ؛ آذربایجان ، ارمنستان ، ایتالیا( دو تیم )  در تفلیس برگزار شد.

وی اظهار داشت: در این دوره از مسابقات تیم 34 نفره از جمهوریی اسلامی  ایران توانست در رشته لیفت و پرس سینه مقام دوم را از آن خود کند و  نائب قهرمان مسابقات بین المللی گرجستان شود

مرتضی عباسیان که در رده بزرگسالان شرکت کرده بود ،  گفت: بنده در این تورنمت توانستم در وزن 93 کیلو و  در رشته لیفت ( مقام دوم ) و در پرس سینه (مقام سوم ) را به دست آورم

. ایشان قبلا نیز در مسابقات قهرمانی آسیا در کشور فیلیپین  نیز توانسته بود مقام اول را در وزن 83 کیلوگرم کسب نماید .

این ورزشکار که  تمرینات خود را زیر نظر رحیم عسگری از مربیان تیم ملی و در باشگاه پوریای ولی بادرود انجام می دهد، در باره حمایت های مسوولان شهرستان و بخش  گفت  متاسفانه در این دوره از مسابقات به جزء شهرداری  وشورای اسلامی شهر  بادرود  ، هیچیک از مسوولان استان و  شهرستان حمایتی  از بنده نداشتند و همانند  مسابقات دوره قبل با هزینه  شخصی خودم که بالغ بر 8 میلیون  تومان بوده ، راهی مسابقات شدم .

ایشان اظهار امیدواری نمود  در صورت حضور اسپانسر مالی و حمایت جدی مسوولان  استان و شهرستان  بتواند با حضوری قدرتمندانه   در مسابقات انتخابی  قهرمانی ایران که در اردیبهشت سال 92 در اهواز برگزار خواهد شد ، شرکت کند  .

منبع : بادرود رسانه

بصیرت . 9 دی (1)

روز شمار . نهم دی 88

«در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند علمدار کجایی،،، این فتنه گران راه عزاداران تو بستند علمدار کجایی»

شعاری بود که جمعیت کم نظیر راهپیمایان تهرانی در خیابان‌های منتهی به میدان انقلاب بارها و بارها آن را فریاد زدند. راهپیمایان تهرانی که همزمان با بسیاری نقاط کشور در خیابان‌های تهران حضور پیدا کردند تا انزجار و خشم خود از حرمت شکنی نسل جدید منافقین به ساحت حضرت سیدالشهدا (ع) را اعلام کنند، در ادامه نیز با شعارهایی نظیر «لعن علی عدوک یا حسین، خاتمی و کروبی و میرحسین»، «هرجا که اغتشاشه، فائزه رد پاشه»، «جمهوری اسلامی شعار مسلمین است، جمهوری ایرانی حرف منافقین است»، «خامنه‌ای کیست علی زمان، مرگ بر این خوارج نهروان»، «به کوری منافق بسیجی بیدار است، برای هر بسیجی شهادت افتخار است»، «ما منتظریم تا علی اذن دهد، چشم سران فتنه را کور کنیم»، «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر موسوی»، «مرگ بر کروبی»، «مرگ بر خاتمی»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر منافق»، «کروبی بی سواد، آلت دست موساد»، «وقت عزا دست می‌زنه فائزه، سکوت هاشمی براش جایزه؟»، «سی سال توی جبهه‌ها، بسیجی‌ها رو زدن، صدام حسین نتونست، با میرحسین اومدن»، «حرف ما یک کلام، محاکمه والسلام»، «جنبش اشرافیت، گوگوش شده حامی ات»، «مرگ بر سه حسین، صدام حسین، باراک حسین، میرحسین» و... نسبت به سران فتنه خشم خود را ابراز کردند. همچنین راهپیمایان هنگامی که مقابل بانک صادرات شعبه کالج که در روز عاشورا توسط اغتشاشگران به آتش کشیده شده بود تجمع کردند، با نشان‌دادن این ساختمان شعارهای این «سند جنایات موسوی است»، «ما عاشق حسینیم، دشمن میرحسینیم» و... را سر دادند.

٭ جمعیت مردم انقلابی در شهر تهران به حدی بود که بسیاری از رسانه‌های غربی با سکوت کامل نسبت به این اتفاق، سانسور خبری کامل را در پیش گرفتند و برخی دیگر از این شبکه‌ها نیز به خلاصه‌ترین حالت ممکن صحنه‌هایی از راهپیمایی را نشان داده و جمعیت میلیونی حاضر در خیابان را «چند صد هزار نفر» عنوان کردند. برآوردها از جمعیت راهپیمایان این روز در تهران قریب به ۵ میلیون نفر بود. جمعیت مردم تهران از شرق حد فاصل پل چوبی تا میدان انقلاب، از غرب حد فاصل دانشگاه شریف تا میدان انقلاب، از جنوب حد فاصل میدان حر تا میدان انقلاب و از شمال حد فاصل بلوار کشاورز تا میدان انقلاب بود.
٭ جمعیت میلیونی عزاداران هتک حرمت مقدسات توسط حامیان موسوی در روز عاشورا، پس از اتمام تجمع عظیم خود، در مسیرهای بازگشت به سمت منازل در خیابان‌های فرعی و اصلی تهران، اقدام به برگزاری راهپیمایی خودجوش کردند. در حالی که جمعیت حاضرین در تجمع امروز از شرق به میدان امام حسین و از غرب به میدان آزادی رسیده است، مردم خشمگین در مسیرهای بازگشت از اجتماع عاشورائیان در خیابان‌های توحید، یادگار امام، کارگر شمالی، بلوار کشاورز، خیابان ولیعصر، خیابان جمهوری، خیابان کارگر جنوبی و برخی دیگر از خیابان‌های فرعی اقدام به برگزاری راهپیمایی‌های خودجوش کردند. همچنین در خیابان فردوسی، تظاهرات کنندگان این خیابان، هم اکنون تجمع اعتراضی را در مقابل سفارت انگلیس بر پا کرده‌اند. این تجمع کنندگان که جمعیت آنها به هزار نفر می‌رسد، شعار می‌دهند: « سفارت موسوی تعطیل باید گردد، سفیر روباه پیر اخراج باید گردد»، «بی.بی.سی ساکت باش»، «لانه روباه پیر تسخیر باید گردد»، «مرگ بر انگلیس»، «بی.بی.سی بی‌حیا، دوربین را ‌بردار بیا»
٭ آیت‌الله علم الهدی به عنوان سخنران این مراسم گفت: «ما به سران فتنه اعلام می‌کنیم می‌گوییم کاری را شما شروع کردید از بغی شروع کرده و به محاربه رساندید. شما حرکت‌تان را با بغی شروع کردید به معنای طلب ناحق. مطالبه نا حق در برابر نظام عدل می‌شود بغی. امام عادل این امت رهبر عظیم الشأن در ۲۲ خرداد در خطبه نماز جمعه شما را به حق دعوت کردند. گفتند اگر اشکالی به انتخابات دارید از طریق قانونی رسیدگی کنید. مطالبه ناحق کردید بر طبل مخالفت با جمهوری اسلامی کوبیدید و باغی شدید در نظام اسلامی و بغی ورزیدید. بغی شما بستر را آماده کرد، جریان الحادی جریان کفر و مارکسیستی و منافقین ناپاک در بستر آن آمدند و این حرکت را شروع کردند. در عاشورا بغی شما به محاربه انجامید. بغی شما در روز عاشورا به محاربه انجامید. حرکت روز عاشورا دقیقاً‌محاربه بود. شما خواهید گفت شرط محارب «شاهراً‌بالسیف» ویا آنکه مسلحانه حرکت کند. فرمانده آن منافقین بودند. دلیل داریم که همه شاهدیم چون شعارهایی که منافقین روی سایت‌شان از ۱۶ آذر گذاشتند آشوبگران عاشورا آن شعارهای منافقین را سردادند پس آنها دستیار منافقین بودند. فرمانده روز عاشورا منافقین بودند. امام بزرگوار در جریان عملیات مرصاد فرمودند منافقین محاربند و هرکس در داخل کشور با منافقین اعلام همکاری کند آن‌هم ملحق به آن منافق است و مهدورالدم است. منافقین فرمانده عملیات روز عاشورا بودند. اینها نه تنها اعلام همکاری کردند بلکه سرباز و پیاده نظام منافقین شدند. آنها محارب بودند پس به ملاک حکم امام در عملیات مرصاد کسانی که این غائله را بپا کردند محاربند. به این سران فتنه این جمعیت میلیونی ملت اعلام می‌کند چون رهبرمعظم انقلاب برای شما راه توبه را بازکردند در یک ضرب الاجلی که باید دستگاه قضایی کشور معین کند شما باید توبه کنید و به دامن رهبر بازگردید و اگر توبه نکردید شما محاربید و این مردم و این نظام با شما به عنوان محارب برخورد می‌کنند.» وی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «اگر کسی امروز ولایت فقیه را پذیرا نباشد ولایت امام زمان را پذیرا نیست. رد حجت امام زمان رد خود امام زمان علیه السلام است این در اصل ولایت فقیه است. پس اصل ولایت فقیه همان اصل امامت است و مخالفت با اصل ولایت فقیه مخالفت با اصل امامت است. در مصداق ولایت فقیه ۲۰ سال گذشته ۸۰ مجتهد عادل در خبرگان کشور مقام معظم رهبری را مصداق کامل عیار ولایت فقیه بعد از امام انتخاب کردند. در ۲۰ سال گذشته ۸۰درصد اما در آخرین اجلاس خبرگان که چند ماه قبل برقرار شد تمام خبرگان و هشتاد و چند مجتهد عادل نماینده این مردم همه رأی دادند که در روی کره زمین گزینه و مصداقی برای رهبری امت و ولی‌فقیهی جز مقام معظم رهبری وجود ندارد.» همچنین شرکت‌کنندگان در این تجمع با امضای طوماری خطاب به آیت‌الله آملی لاریجانی خواستار برخورد قاطع با موسوی و کروبی شدند.
٭ در قطعنامه پایانی تجمع بزرگ عاشورائیان در میدان انقلاب اعلام شد: «در روز عاشورای حسینی روز حزن و اندوه و مصیبت عظمای سالار شهیدان که روز عزای عمومی جهان بشریت محسوب می‌گردد، معدودی ضد انقلاب و فتنه‌گر که مخالف امنیت، آسایش، پیشرفت، آبادانی، سربلندی و عزت مردم ایران هستند در برخی از خیابان‌های تهران با هدایت و پشتیبانی رسانه‌های بیگانه و نیز برخی قدرت‌های استکباری، مقدس‌ترین ارزش‌های اسلامی را نشانه گرفته و با هلهله، سوت و کف به تخریب اموال دولتی، اماکن عمومی، سنگ‌پرانی و حمل سلاح‌های گرم و سرد به صفوف نمازگزاران و عزاداران حسینی وحشیانه یورش برده، حتی به ساحت قرآن کریم جسارت کرده‌اند و بدین سان کارنامه ننگین وارثان یزیدیان را سیاه و سیاه‌تر نمودند... برای آخرین بار به برخی جریانات سیاسی و اشخاص که با شکست در انتخابات با نه بزرگ مردم مواجه شدند و به جای تن دادن به قانون و رأی اکثریت نمایش و بازی تقلب را به راه‌انداختند و زمینه‌ساز و بستری برای ساختارشکنی، هنجارشکنی و اقدامات ضد انقلابی شدند و بسیاری از اغتشاشات پس از انتخابات با سکوت، همراهی یا حمایت آنان بوده است قاطعانه هشدار می‌دهیم که اگر به صراحت از ضد انقلاب حرمت‌شکن و یزیدیان وابسته به استکبار و صهیونیسم بین‌الملل اعلام بیزاری و برائت نجویید و همچنان بر لجاجت و پیمودن راه باطل و خلاف مسیر ملت و اسلام پای فشاری نمایند، با خشم ملت انقلابی و غیور ایران اسلامی مواجه و برای همیشه از صحنه طرد خواهید شد... اغتشاشگران و آشوبگران روز عاشورا را که علیه قرآن، ارزش‌ها و مقدسات اسلامی و نظام جمهوری اسلامی دست به توطئه زدند مصداق بارز ضد انقلاب، مفسد فی‌الارض و محارب با خدا می‌دانیم و از نهادهای مسئول خواهان شناسایی، محاکمه عاملان و مسببان این حرمت‌شکنی و اشد مجازات برای آنان هستیم.»
٭ پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری: رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا فرمودند: «اگر این مسئله اتفاق نمی‌افتاد و عده‌ای وسط راه، سست عنصری نشان نمی‌دادند، امروز وضع کشور در زمینه‌های مادی و معنوی خیلی بهتر بود اما همانگونه که بارها تأکید شد و واقعیت‌های جامعه نیز نشان می‌دهد هر مقدار ریزش بود دو برابر آن رویش وجود دارد.»
٭ ابوالحسن بنی‌صدر در گفت‌و‌گو با شبکه راشاتودی با حمایت از آشوبگران روز عاشورا، گفت: «این حرکت‌های اعتراض‌آمیز و آشوب طلبانه از ابتدا در اعتراض به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد بود اما اکنون کل نظام را هدف قرار داده است. «بنی صدر رمز اتحاد تمامی مخالفان را در ضدیت با نظام اسلامی دانست و گفت: «تمامی مخالفان آماده تشکیل دادن حکومتی دموکرات در ایران هستند.» وی در نهایت خود را یکی از این افراد معرفی کرد.
٭ سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در گفت‌و‌گو با باشگاه خبرنگاران گفت: «قطع به یقین حالتی که در موضوع کشته‌شدن سید علی موسوی انجام شده مبین آن است که وی در مسیری قرار گرفته و در حال حرکت ترور شده است.»
٭ «عده‌ای از هواداران موسوی در دانشگاه شریف، در حالی که سایر دانشجویان به جمع میلیونی مردم معترض در خیابان آزادی پیوسته بودند، با استفاده از محیط خلوت دانشگاه و در ادامه سیاست روز عاشورای حامیان موسوی در هتک حرمت از عزاداران حسینی، به خیمه عزاداری برپا شده در این دانشگاه هجوم برده و این خیمه را نیز به آتش کشیدند. ‌در حالی که به دلیل حضور دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در تجمع عاشورائیان تهران محیط این دانشگاه بسیار خلوت شده بود، تعدادی از حامیان موسوی، خیمه عزاداری دانشجویان این دانشگاه را به آتش کشیدند. این خیمه عزاداری که توسط هیأت‌الزهرای دانشگاه شریف، یکی از هیأت‌های پر مخاطب این دانشگاه و از شب اول محرم در ساختمان ابن‌سینای دانشگاه شریف برپا شده بود عصر امروز در آتش کینه حامیان موسوی سوخت. این در حالی است که هتک حرمت این جماعت از روز عاشورای حسینی موجب خروش میلیونی مردم ایران شده بود. این آتش سوزی که بلافاصله توسط دانشجویان دانشگاه خاموش شد، موجب شگفتی و خشم دانشجویان دانشگاه شریف با گرایش‌های مختلف سیاسی شده است.»
٭ شبکه ایران: علی اکبر محتشمی پور، رئیس کمیته صیانت از آرای موسوی پس از قریب به ۴ ماه سکوت در برابر شعار «نه غزه نه لبنان» طیف متبوعش، در گفت‌و‌گو با فارس با بیان این‌که کسانی که به عمد شعار «نه غزه، نه لبنان» را می‌دهند خائن هستند، گفت: «ما باید طرفدار مظلوم باشیم و جان خود را فدای آرمان‌های بلند اسلام بکنیم.» وی در پایان تأکید کرد: «طرح این شعارها سبب انزوای ایران در جهان اسلام و نفرت بین دوستداران ما می‌شود.»
٭ «در پی رصد و تحلیل وضعیت فعلی کشور از سوی نهادهای امنیتی- اطلاعاتی و بررسی گزارشات مختلف، این نهادها تصمیم به افزایش حفاظت از سران جریان معترض گرفتند. نهادهای ذیربط تصمیم گرفته‌اند تا علاوه بر حلقه‌های حفاظتی موجود، حلقه‌های محسوس و نامحسوس دیگری نیز برای حفاظت از سران جریان معترض به کار گیرند. همچنین احتمال گسترش حلقه حفاظت نامحسوس به افراد منتسب به سران جریان معترض نیز مطرح شده است. مسئولان بر این عقیده‌اند که هرگونه آسیب به سران جریان فوق، موجبات تبلیغات شدید علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را فرآهم می‌آورد و در همین حال گزارشات دریافتی آنان و دستگیری تعدادی از افراد نیز در تصمیم‌گیری‌های آنان مؤثر بوده است و در پی دریافت گزارش‌های موثق احتمال ترور افرادی چون میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، آنان تصمیم به تشدید حفاظت از این افراد گرفتند. این نهادها زبده‌ترین نیروهای حفاظتی را که پیش‌تر متعلق به برخی مقامات ارشد سیاسی و اجرایی بودند به سران جریان معترض اختصاص داده‌اند.»
٭ واشنگتن‌پست: «دولتمردان امریکایی بشدت نگران هستند که پشتیبانی مستقیم و آشکار از جنبش سبز باعث آسیب رسیدن به آن شود. اما اکنون که اوباما بطور آشکار از این جنبش حمایت کرده و حمایت آشکار وی مورد انتقاد قرار گرفته است، وقت آن رسیده که امریکا هر کاری که از دستش برمی آید، چه بطور آشکار و چه پنهان برای کمک به این جریان انجام دهد. دولت اوباما و دیگر دولت‌های غربی باید سیاست‌های خود را همراستا و موازی جریان سبز کنند و حرکات این جریان را به خوبی انعکاس و سیاست‌های خود را بر آن بیشتر متمرکز کنند.»
این روزنامه با تأکید بر اینکه باید جنگ حامیان موسوی که جنگ برای آزادی است مورد تقویت و کمک خارجی قرار بگیرد، ادامه داد: «لازم نیست این کشورهای غربی تعاملات دیپلماتیک خود را با ایران بطور کامل قطع کنند ولی باید طوری رفتار کنند که حاصلش این شود که ایران یک کشور دیکتاتور متزلزل در حال سقوط است و با رفتارشان این موضوع را القا کنند.» به نوشته این روزنامه امریکایی، اوباما، هنگامی که با کنار گذاشتن متن از پیش آماده شده در جریان دریافت جایزه نوبل در ماه جاری میلادی گفت این مسئولیت همه مردم و ملت‌های آزاد است که مشخص کنند که ما هوادار تظاهرکنندگان ایران هستیم، تا حدودی سیاست امریکا را به مسیر درست بازگرداند‏.‏
وی روز دوشنبه پا را از این حد نیز فراتر گذاشت و در بیانیه شدیدی سرکوب خشونت بار و ناعادلانه شهروندان بی‌گناه ایران را محکوم کرد و خواستار آزادی فوری همه کسانی شد که بدون رعایت عدالت بازداشت شده‌اند‏.‏ این می‌تواند به این معنی باشد که دولت اوباما و دیگر دولت‌های غربی باید سیاست‌های خود را نسبت به ایران بیشتر از هر زمان دیگر به گونه‌ای متناسب و هماهنگ کنند که نشان دهنده و انعکاس دهنده مرکزیت جریان سبز در نبرد برای آزادی باشد‏.‏ این روزنامه از دولت‌های غیرغربی نیز خواست که هر چه در توان دارند، برای کمک به این جریان فتنه به‌کار گیرند و نوشت: برای کمک به جریان سبز باز هم کارهای بیشتری می‌توان انجام داد‏.‏
برای مثال باید به روسیه و کشورهای غیرغربی برای محکوم کردن خشونت رژیم ایران فشار آورد و تحریم‌های سپاه پاسداران و شبکه گسترده تجاری و مالی آن باید افزایش یابد‏.‏ اقدام در این مورد نباید با ماه‌ها بحث و چانه‌زنی در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تأخیر بیفتد‏. واشنگتن‌پست در ادامه نسخه‌نویسی در جهت تقویت جریان فتنه با استفاده از منابع خارجی افزود: همچنین باید تسهیلاتی برای کمک به افزایش توان ارتباطی و جلوگیری از سانسور برای این جریان تهیه شود و توان ارتباطی آنها افزایش یابد. در این زمینه باید از طریق «کنسرسیوم جهانی اینترنت آزاد» این جریان مورد حمایت بیشتری قرار گیرد، دست آنها را بیشتر باز بگذارد و تعامل این جریان را با جهان خارج بیش از پیش کرده و زمینه موفقیت آنها را مهیا سازد.
٭ دادستان کل کشور در جلسه غیرعلنی مجلس حاضر شد و به سؤالات و اظهار نظر نمایندگان پاسخ گفت. محسنی‌اژه‌ای اظهار داشت: «مطمئن باشید که تعقیب قضایی سران فتنه به فراموشی سپرده نخواهد شد و پرونده موسوی و کروبی در حال تکمیل است. در غائله روز عاشورا نیز برخی اقدامات حرمت‌شکنان عنوان مجرمانه ارتداد و محاربه دارد و اگر این مسئله از سوی سران فتنه تکذیب نشود و برائت جسته نشود،‌جرم همراهی با مرتدین و محاربین هم به جرایم قبلی آنها اضافه خواهد شد.»
همچنین حجت الاسلام حسن نوروزی نماینده مردم رباط‌کریم و عضو کمیسیون سیاست داخلی و امور شوراهای مجلس گزارشی از جلسه غیر علنی امروز مجلس ارائه کرد. وی با تشریح محور سخنان مطروحه در جلسه غیرعلنی مجلس اظهار داشت: نمایندگان در این جلسه از دستگاه قضایی و دادستان کل کشور خواستند که محرکان اصلی و سران فتنه دستگیر شوند. ضمن آن‌که محرکان اغتشاشات اخیر تهران همانند مهدی کروبی، میر حسین موسوی و فائزه هاشمی که با صدور بیانیه‌ها و سخنرانی‌های خود باعث گسترش اغتشاشات شده‌اند باید دستگیر شوند. نوروزی با بیان این‌که نباید سران فتنه در امان باشند از درخواست نمایندگان از دادستان کل کشور برای بازداشت و محاکمه سران فتنه خبر داد.

بصیرت 9 دی


حماسه‌ی نهِ دی چه بود؟


نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بی‌بصیرتی در ماجرای ثقیفه پاک کرد.

نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.

نه دی، درد کوته‌بینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.

نه دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت 25 ساله جلوگیری کرد.

نه دی، زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.


نه دی، در ایران بود ولی پایه‌های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.

نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می‌کرد.

نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.

نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب بسته را به جوب بازگرداند.

نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین (ع)، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.

نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.

نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و... داشت.

نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزت‌خواهی»


نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.

نه دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنه‌ای کوثر است، دشمن او ابتر است.

نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا.

نه دی، ثمره‌ی خون شهید آیت‌ها، مطهری‌ها، بهشتی‌ها، باکری‌ها، همت‌ها و... بود.

نه دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخ‌ساز بود.

نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه‌گران توسط امت بود.

نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد، بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.

نه دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران.

نه دی، نور بصیرت الهی بود در دل‌های امت.

هرچه خواستم بگویم که نه دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می‌توانم که بگویم نه دی، نه دی بود و بس.