چند حدیث از امام رضا (ع)

انما جعلت الجماعة لئلا یکون الاخلاص والتوحید و الاسلام و العبادة لله الاظاهرا مکشوفا مشهورا

نماز جماعت قرار داده شده است ، تا اخلاص و یگانگی و اسلام و عبادت برای خداوند آشکار، باز و ظاهرباشد.

( وسائل الشیعه ، ج 5، ص .372 بحار الانوار، ج ,88 ص 12 )


شیعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یَكُنْ كَذلِكَ فَلَیْسَ مِنّا.

«جامع أحادیث الشّیعه، ج 1، ص 171، ح 234»

امام رضا- علیه السلام - فرمود: شیعیان ما كسانی هستند كه تسلیم امر و نهی ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگی ـ در عمل و گفتار ـ خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنین نباشد از ما نیست.


دوست هركس عقل او ، و دشمنش جهل اوست
صدیق كل امرء عقله و عدوه جهله
                                                                                                  تحف العقول ، ص (467)


بعد از انجام واجبات ، كاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن ، نزد خداوند بزرگ نیست
لیس شیء من الاعمال عند الله عزوجل بعد الفرائض افضل من إدخال السرور علی المؤمن
                                                                                            بحار الانوار ، ج 78، ص (347)


شهادت ولی نعمت ما ایرانیان


امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در یازده ذیقعده 148 ق در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر بزگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام نام مبارک او را «علی» گذاشت.

نام اصلی امام هشتم علی بن موسی علیه السلام است لقب یا نام مشهور آن حضرت رضا علیه السلام می باشد. درباره علت نام گذاری آن حضرت به رضا علیه السلام چنین گفته اند: «او را رضا ملقب گردانیده اند برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیه السلام بود در زمین برای امامت». وجه دیگری که برای آن بیان داشته اند این است که «آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر است، به طور کامل داشت».

مردم و دوستداران آن امام وقتی که خبر شهادت حضرت را شنیدند ازدحام کردند و گفتند که مأمون با نیرنگ امام علیه السلام را کشته است. مأمون شخصی را نزد مردم فرستاد و گفت تشییع جنازه به فرصتی دیگر موکول شده است. مأمون از ترس این که آشوبی برپا شود مردم را با این ترفند متفرق کرد و دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاک سپردند.


چند حدیث از امام حسن مجتبی (ع)

قال له رجل: يابن رسول الله ـ ص ـ ما لنا نكره الموت ولا نحبّه؟ فقال ـ ع ـ :

«إنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتِكُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْياكُمْ، فَأَنْتُمْ تَكْرِهُونَ النَقْلَةَ مِنَ العِمْرانِ إلى الخَرابِ.»

مردى از امام مجتبى ـ ع ـ پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوش آيند است و از او استقبال نمى كنيم؟!

«حضرت فرمود: شما خانه آخرت را خراب كرده ايد و خانه دنيا را آباد، طبيعى است كه انتقال از اقامتگاه آباد به جايگاه خراب براى شما ـ و هر كسى ـ ناخوشايند خواهد بود.»


مردى خدمت امام مجتبى ـ ع ـ رسيد، عرض كرد: من بنده اى گنه كارم و نمى توانم گناه نكنم. اى فرزند پيامبر خدا، مرا پند و اندرز ده و موعظه كن. حضرت فرمود:

«اِفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْياء وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللهِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَاطْلُبْ مَوْضِعاً لا يَراكَ اللهُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَاْخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللهِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا جاءَ مَلِكُ المَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا دَخَلَكَ مالِكُ النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.»

«چنانچه نمى توانى ترك گناه كنى، پنج كار را انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن:

1 ـ روزى خداى را نخور.

2 ـ گناه را در جايى انجام ده كه خداوند تو را نبيند.

3 ـ از سرزمين خدا خارج شود (و برو به جايى كه در زير سلطه و قدرت خداوند نباشد!).

4 ـ آنگاه كه فرشته مرگ خواست جانت را بگيرد او را از خود دور كن.

5 ـ هنگامى كه مالك دوزخ خواست تو را داخل آتش كند، پس با قدرت ايستادگى كن و داخل نشو.

اين پنج عمل را انجام بده و هر چه خواستى گناه كن.»


قال المجتبى ـ عليه السلام ـ :

«مَنْ أَدامَ الاخْتِلافَ إلَى المَسْجِدِ أَصابَ إحدى ثَمانِ: آيَةً مُحْكَمةً، وَأَخاً مُسْتَفاداً وَعِلْماً مُسْتَطْرِفاً، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَكَلِمَةً تَدُلُّ عَلَى الهُدى، أَوْ تَردُّهُ عَنْ رِدى وَتَركَ الذُنُوبِ حُبّاً أَوْ خَشْيَةً.»

«كسى كه به مسجد رفت و آمد (تردّد) داشته باشد، بر يكى ـ يا بيشتر ـ از نعمتهاى هشتگانه دسترسى پيدا خواهد نمود:

1 ـ استدلال هاى استوار و محكم در امور دينى خود (اعتقادى، فقهى، سياسى و...);

2 ـ دستيابى به دوستان سودمندى كه تردّد با آنها مايه بهرهورى است;

3 ـ معلومات و دانش تازه و شگفت انگيز;

4 ـ رحمت و نعمتى كه چشم براه اوست;

5 ـ دستيابى به سخنان هدايت كننده اى كه شخص را به راه راست رهبرى مى كند;

6 ـ دسيابى به مطالبى كه انسان را از پستيها و ضد ارزشها دور مى دارد;

7 ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه ترك گناه را دوست مى دارد;

8 ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه مى ترسد يا گرفتار عقوبت الهى شود يا آبرو و حيثيت خود را با انجام گناه از بين ببرد.»


قال المجتبى ـ عليه السلام ـ :

«اَلأَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ـ صلّى الله عليه وآله ـ اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخي الحسين، وَمنهم مَهْدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ.»

اصبغ بن نباته مى گويد امام مجتبى ـ ع ـ فرمود: «امامان و پيشوايان بعد از پيامبر خدا ـ ص ـ دوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.»

و در جاى ديگر فرمود:

«ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخى الحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللهُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدير.»

«آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ(7) است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس آشكار مى نمايد او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد.

بدينوسيله خداوند ثابت مى كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.»


شهادت کریم اهل بیت

وجود امام حسن بر معاويه گران بود و در راه رسيدن فرزندش، يزيد به قدرت مانعى بزرگ به شمار مى رفت، لذا تصميم گرفت امام حسن را از ميان بردارد. از اين رو در فكر چگونگى به شهادت رساندن امام بود و در نهايت از همان وسيله اى كه بسيارى از صحابه بزرگ رسول خدا را به شهادت رسانده بود، استفاده كرد.

معاويه به وسيله عسل آغشته به سمّ بسيارى از اصحاب پيامبر از جمله، مالك اشتر را در هنگام حركت به سوى مصر و برخى ديگر را مسموم كرده بود. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى گويد: هنگامى كه معاويه خواست براى پسرش بيعت بگيرد، وجود حسن بن على (ع) از هركس ديگر و مانع ديگرى دشوارتر بود لذا سم فرستاد و آن حضرت را مسموم كرد. معاويه، جعده، دختر اشعث بن قيس (همسر امام) را فريب داد و به او وعده داد كه اگر سم را به خورد امام بدهد و امام را به شهادت برساند وى را به ازدواج پسرش يزيد درآورد و صد هزار درهم به وى دهد. جعده سم را ـ ظاهراً به هنگام افطار ـ به حضرت خورانيد و جگر امام را پاره پاره كرد:

خود را تهى ز خون دل چند ساله كرد

خونى كه خورد در همه عمر از گلو بريخت

ادامه نوشته

چند حدیث از حضرت محمد (ص)

آية المنافق ثلاث : اذا حدث كذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان

نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

صحيح مسلم ، كتاب الايمان ، ح 89


مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي وعقوق الوالدين .
دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

كنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458


طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)


ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا يستجيب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

كنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176

السلام علیک یا رسول الله


بيش‌ از هزار و چهار صد سال‌ پيش‌ در روز 17 ربيع‌ الاول‌ ( برابر 25 آوريل‌ 570ميلادى‌ ) كودكى‌ در شهر مكه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.

پدرش‌ عبد الله‌ در بازگشت‌ از شام‌ در شهر يثرب‌ ( مدينه‌ ) چشم‌ از جهان‌ فروبست‌ و به‌ ديدار كودكش‌ ( محمد ) نايل‌ نشد. زن‌ عبد الله‌، مادر " محمد "آمنه‌ دختر وهب‌ بن‌ عبد مناف‌ بود.
برابر رسم‌ خانواده‌هاى‌ بزرگ‌ مكه‌ " آمنه‌ " پسر عزيزش‌ ، محمد را به‌ دايه‌اى‌ به‌ نام‌ حليمه‌ سپرد تا در بيابان‌ گسترده‌ و پاك‌ و دور از آلودگيهاى‌ شهر پرورش‌ يابد .

" حليمه‌ " زن‌ پاك‌ سرشت‌ مهربان‌ به‌ اين‌ كودك‌ نازنين‌ كه‌ قدمش‌ در آن‌ قبيله‌ مايه‌ خير و بركت‌ و افزونى‌ شده‌ بود ، دلبستگى‌ زيادى‌ پيدا كرده‌ بود و لحظه‌اى‌ از پرستارى‌ او غفلت‌ نمى‌كرد. كسى‌ نمى‌دانست‌ اين‌ كودك‌ يتيم‌ كه‌ دايه‌هاى‌ ديگر از گرفتنش‌ پرهيز داشتند ، روزى‌ و روزگارى‌ پيامبر رحمت‌ خواهد شد و نام‌ بلندش‌ تا پايان‌ روزگار با عظمت‌ و بزرگى‌ بر زبان‌ ميليونها نفر مسلمان‌ جهان‌ و بر مأذنه‌ها با صداى‌ بلند برده‌ خواهد شد ، و مايه‌ افتخار جهان‌ و جهانيان‌ خواهد بود .


ادامه نوشته

این است عاقبت مخالفت


زندگی شهید جان نثاری ( از زبان خود شهید )

اینجانب عباسعلي جان نثاري هستم متولد خرداد ماه 1345 ساكن شهر اصفهان كه در خانواده مذهبي با وضعيت اقتصادي ضعيف بزرگ شدم. پدرم داراي شغل آزاد و مادرم خانه دار و داراي يك برادر و دو خواهر مي باشم. در مقطع راهنمائي تحصيل مي كردم كه در سال 1360 احساس كردم ديگر در مدرسه جائي ندارم و وظيفه اي مهم تر از تحصيل بر عهده من و ديگر جوانان گذاشته شده و آن هم دفاع از كشور و بيرون راندن متجاوزين از سرزمينهاي ايران اسلامي است. لذا در ماههاي پاياني سال تحصيلي كلاس را رها كرده و با دشواري زياد جهت اعزام به بسيج مراجعه و عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديدم.
پس از ترك تحصيل و شور و اشتياق اعزام به جبهه با

ادامه نوشته

پیام تسلیت رهبری برای شهید هسته ای

 

در پی ترور دانشمند نخبه جوان شهید احمدی روشن، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی مهم، با اشاره به اینکه ملت بزرگ ایران بر خلاف تلاش اردوگاه استکبار راه پیشرفت را با قوت و اراده راسخ دنبال می کند، تأکید کردند: از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه آن چشم پوشی نخواهیم کرد.
متن پیام به این شرح است:

ادامه نوشته

چهارمین شهید دانشمند در دو سال اخیر و معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز

 

دکتر مصطفی احمدی روشن که صبح روز ۲۱ دیماه ۱۳۹۰ در یک حادثه تروریستی ترور شد  متولد ۱۲۵۸ و از دانشمندان هسته ای و استاد دانشگاه صنعتی شریف بوده  است.وی متأهل بوده و همسر وی نیز دانشجوی شیمی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف است .  این شهید یکی از مدیران نیروگاه نطنز اصفهان در بخش تامین کالا و خرید تجهیزات هسته ای در بخش سازی بود.مصطفی احمدی‌روشن‌ ورودی سال ۷۷ مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بوده ‌که در سال ۸۱_۸۲ از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شده است.

سخن رهبری در مورد اربعین حسینی

 

به همان اندازه كه مجاهدت حسين‌بن‌على(عليه‌السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(عليه‌السّلام) و بقيه‌ى بزرگواران، دشوار بود.

البته صحنه‌ی آن‌ها، صحنه‌ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته‌ها بايد توجه كنيم.

درسى كه اربعين به ما مى‌دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‌ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.

شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه‌شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‌ها و مجله‌ها و كتاب‌هايى كه منتشر مى‌كردند، در ذهن آدم‌هاى ساده‌لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند. اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار گروهی از اقشار مختلف مردم

چهل روزگریه خون آلود

 

 

در نخستین اربعین شهادت امام حسین‏«ع‏»، جابر بن عبد الله انصاری و عطیه عوفی‏ موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان‏اسرای اهل بیت‏ «ع‏» در باز گشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان هم آن را نفی کرده و نپذیرفته‏اند. از جمله مرحوم محدث‏ قمی در «منتهی الآمال‏» دلایلی ذکر می‏کند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده‏است. بعضی از علما نیز در این باره تحقیق مبسوط و مستقلی انجام داده‏اند که منتشرشده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است.

جابر بن عبدالله انصاری، صحابه‌ای والا مقام است در میان اصحاب رسول خدا و عاشقی دلداده است، در میان خیل عشاق امام سید الشهدا، و برای فخر و مباهات او همین مدال افتخار کافیست که نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام)، اوست و هنگامه این وصال نیز چهلمین روز شهادت شهدای کربلاست.

عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین بن علی (علیه السلام) از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر کنار فرات رفت و غسل نمود و جامه‌ای به تن کرد و بدن خود را معطر نمود. قدم از قدم بر نمی‌داشت مگر آنکه ذکر خدا می‌گفت. هنگامی که به کنار قبر مطهر رسیدیم خطاب به من گفت که دست مرا بر روی قبر مطهر بگذار. من نیز این کار را نمودم. در این هنگام غش کرد و به روی قبر افتاد. مقداری آب بر رویش زدم، هنگامی که به هوش آمد، سه بار ترنم نمود:

یا حسین، یا حسین،  یا حسین

سپس خطاب به مرقد مطهر سید الشهدا (علیه السلام) گفت: دوستی که دوست خویش را اجابت نمی‌کند . . .

 

هنگامی که کلام بدین جا منتهی شد، جابر خود پاسخ خود را این گونه داد: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است و در این هنگام بود که جابر شروع به زیارت سید الشهدا و زمزمه با مولای خویش نمود ...

اربعین، یادآور چهلمین روز شهادت امام حسین (علیه السلام) و اصحاب گرانقدر اوست، و قلوب  مؤمنین در این روز، به یاد هوای کوی دوست و زیارت قبر شش گوشه او پر می‌کشد، زیارتی که علو مرتبه‌اش تا بدان جا اوج گرفته است که به عنوان یکی از صفات و ویژگیهای مؤمنین، شناخته شده است .

یکی از زیارت های با فضیلت امام حسین‏ «ع‏» زیارت اربعین آن حضرت است که از مضامین بالایی برخوردار است.

بجاست که در این مجال و در اربعین حسینی، هم آوا با امام ششم و به یاد تربت مطهر امام حسین بن علی (علیه السلام) و مضجع شریفش، زیارت اربعین را بخوانیم.

بیست و ششو دی ماه سالروز فرار دیکتاتور ملعون وابسته ی امریکا

 

شکل گيري و گسترش نهضت اسلامي و هماهنگي قيام هاي مردمي به رهبري امام خميني و برگزاري مراسم چهلم هاي شهدا در شهرهاي مختلف و کشتار 17 شهريور و اعتصاب کارکنان شرکت ملي نفت، کنترل امنيت کشور را از دست نيروهاي رژيم و حتي حکومت نظامي خارج نموده و موجب شد که در زمان کوتاهي، پايه هاي اقتدار رژيم 2500 ساله شاهنشاهي سست شده و منجر به فرار شاه گردد. شاه پس از عدم موفقيت دولت نظامي ازهاري در برقراري نظم و آرامش و رفع اعتصاب ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، به رهبران جبهه ملي روي آورد. پس از ناکامي جمشيد آموزگار، جعفر شريف امامي و ازهاري در مهار کردن امواج خشم و نفرت عمومي مردم در جريان نهضت اسلامي، شاه آخرين تير خود را رها کرد و سعي کرد با انتخاب يکي از اعضاي جبهه ملي که به ظاهر از مخالفان شاه باشد، خشم مردم را فرو نشاند. به همين جهت شاپور بختيار به شرط گرفتن اختيارات کامل و خروج شاه از کشور بعد از راي اعتماد مجلسين به دولت، نخست وزيري را پذيرفت. سرانجام در روز 26 دي 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنايت در حق مردم مسلمان ايران، به همراه همسرش، ايران را به سمت مصر ترک کرد، در حاليکه حتي نزديک ترين حاميان و اربابانش هم از پذيرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خيابان ها و اظهار شادماني و پخش گل و شيريني، اين پيروزي بزرگ را جشن گرفتند و اين زماني بود که رژيم پهلوي پس از 50 سال حکومت استبدادي، روزهاي پاياني عمر خود را سپري مي کرد؛ چنانکه در کمتر از يک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهي ايران در هم پيچيده شد

گزینشی از وصیت سیاسی امام خمینی (ره)

اما به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که با جهاد عزیز خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردیدهمچون عزیز ترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نماید و در راه آن که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید نهراسید که ان تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم. و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آن کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

و وصیت من به گروه های مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیانا به شرق تمایل نشان می دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می کردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می کردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شر مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.

رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت ورنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند.

وصیت این جانب به ملت در حال  آتیه است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور که در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد با اسلام و جمهوری اسلامی که غالبا بین متوسطین جامعه و محرومین می باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم به سوی غرب یا شرق و بدون گرایش به مکتب های انحرافی و اشخاص تحصیل کرده و مطلع بر مسائل روز و سیاست های اسلامی به مجلس بفرستند.

این جانب یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت می کنند و به جوانان، چه دختران و چه پسران که مورد بهره برداری منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده اند می نمایم، که بی طرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینند و تبلیغات آنان که می خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با توده های محروم و گروه ها و دولت هایی که از آنان پشتیبانی می کند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضع هایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید و مطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.

نصیحت و وصیت من به گروه ها و گروهک ها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می کنند اول به سران آنان در خارج و داخل آن است که تجربه طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید و به شماها که خود را عالم و عاقل می دانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازی های بی سروپا و غیر حساب شده منحرف کرد. و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیر انسانی و غیر منطقی ساقط نمود، به ویژه ملتی مثل ایران را که از بچه های خردسالش تا پیرزن ها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری می کنند. شماها که می دانید" و اگر ندانید بسیار ساده لوحانه فکر می کنید" که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند حرکات ناشیانه شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جز دشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.

و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش های خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت کنند تا به دست آن ها هرچه می خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد و این بهترین راه است برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، زیرا برای ابرقدرت ها بی زحمت و بی خرج و در مجامع ملی بی سروصدا، هرچه هست به جیب آنان می ریزد. پس اکنون که دانشگاه ها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است، برهمه ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاه ها به انحراف کشیده شود؛ و هر جا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه ها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف نجات کشور و ملت است.

و در آخر:

... و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرت ها و عمال سرسپرده آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید، و خود و طبقات خدمتگذار متعهد زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛

شعر برای امام مسلمین

شعری که می سرایم ، از عشق جان بسوزد   آن جان که عشق رهبر، بر سینه اش بدوزد

ای رهبر عزیزم ، از عشق خود چه گویم          جانم ز عشق تو سوخت ، جانان بیا به سویم

الحق که لایقت بود ، ای سید حسینی          گشتی برای مردم ، رهبر پس از خمینی

نامت شبیه حیدر ، عمامه و عبایت             من قنبر تو باشم ، من را بکن غلامت

دست تو گرچه لمس است ، دستت بده به دستم     ای کاش روح دستت ، آید درون دستم

شاید که پرتو ماه ، بر صورتت نشسته              اینگونه می درخشی ، ای روح دل شکسته

با لرزش صدایت ، بغض تو را شنیدم                  از عشق دیدن تو ، هفت آسمان دویدم

پیمان دشمنی را ، با دشمن تو بستم              زیرا که باده دادی ، از باده ی تو مستم

هم بیعت حسینم ، هم بیعت امیرم             یک جان بگو به جانم ، لب تر کنی بمیرم

تونایب امامی ، بر ما محبتی کن                  از انتظار یاران ، این جمعه صحبتی کن 

او آفتاب و رویت ، مهتاب چشم حضرت        خورشید آسمان او ، تو ماه عصر حسرت

در آخر کلامم ، یک جمله را بگویم              یک آرزو برایم ، لبخند تو به رویم

نام شاعر : محمود رضا جعفری

 

شهید کشوری تیز پزواز غیور ایرانی



دوران كودكي

شهيد كشوري در تيرماه 1332 در خانواده اي متوسط به دنيا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبيرستان را به ترتيب در (كياكلا) و (سرپل تالار) – دو روستا از روستاهاي محروم شمال – و سه سال آخر را در دبيرستان (قنه) بابل گذراند.

دوران تحصيلش را به خاطر استعداد فوق العاده اي كه داشت, به عنوان شاگردي ممتاز به پايان رساند. وي ضمن تحصيل, علاقه زيادي به رشته هاي ورزشي و هنري نشان مي داد و در اغلب مسابقات رشته هاي هنري نيز شركت مي كرد. يكبار هم در رشته طراحي در ايران مقام اول را به دست آورد.

در رشته كشتي نيز درخششي فراون داشت. در زمان تحصيل, فعاليت مذهبي زيادي داشت؛ با صداي پرسوزش به مجلس و مراسم مذهبي شور خاصي مي بخشيد. در ايامي نظير عاشورا با مديريت و جديت بسيار, همواره مرثيه خواني و اداره بخشي از مراسم را به عهده مي گرفت. در اين برنامه ها, تمام سعي خود را براي نشان دادن چهره حقيقي اسلام و بيرون آوردن آن از قالب هايي كه سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بي خبر براي آن درست كرده بودند, به كار مي برد و معتقد بود كه انسان نبايد يك مسلمان شناسنامه اي باشد. بلكه بايد عامل به احكام اسلام باشد. و چون در اين فكر بو كه اسلام را از روي تحقيق و مطالعه بپذيرد, در دوران دبيرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ ديپلم علاوه بر كتب مذهبي, كتاب هاي بسياري درباره وضعيت سياسي جهان مطالعه نمود و در سال آخر دبيرستان با دو تن از همكلاسان خود، دست به فعاليت هاي سياسي – مذهبي زد.

او با كشيدن طرح ها و نقاشي هاي سياسي بر عليه رژيم وابسته, ماهيت آن را افشاء مي كرد. بعد از گرفتن ديپلم, آماده ورود به دانشگاه شد كه با توجه به هزينه هاي سنگين آن و محروميت مالي كه داشت, از رفتن به دانشگاه منصرف گرديد.

ورود به هوانيروز ارتش

احمد در سال 1351 وارد ارتش (هوانيروز) شد. البته هميشه از مسائلي كه در آنجا مي ديد, رنج مي برد, چرا كه رفتارها,مخالف شئونات عقيدتي او بود. در معاشرت با استادان خارجي، به گونه اي رفتار مي كرد كه آنها را تحت تاثير خود قرار مي داد. در اين مورد مي گفتم:
ادامه نوشته

7 صفر سالروز میلاد امام موسی کاظم

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته: آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

نام مادر:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

مدت امامت:از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

ادامه نوشته

9 نه سالروز تجدید دوباره مردم با رهبر خویش

ادامه عکس ها در ادامه مطلب .....

ادامه نوشته

5 صفر روز دختر سه ساله ی حسین (ع)

حضرت رقیّه (علیها السلام) 
کلمه رقیّه ، در اصل از ارتقاء به معنى صعود به طرف بالا و ترقّى است .
این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته ، مثلا نام یکى از دختران هاشم جد دوم پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) رقیّه بوده است ، که عمه پدر رسول خدا رقیّه مى شود. 
نخستین کسى که در اسلام ، این نام را داشت ، یکى از دختران رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از حضرت خدیجه است . پس از آن ، یکى از دختران امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز رقیه نام داشت ، که به همسرى حضرت مسلم بن عقیل درآمد.در میان دختران امامان دیگر نیز چند نفر این نام را داشتند، از جمله یکى از دختران امام حسن مجتبى و دو نفر از دختران امام موسى کاظم که به رقیّه و رقیّة صغرى خوانده مى شدند.

 

اکثر محدّثان دو دختر به نامهاى سکینه و فاطمه براى امام حسین ذکر کرده اند؛ اما علّامه ابن شهر آشوب ، و محمّدبن جریر طبرى شیعى ، سه دختر به نامهاى سکینه ، فاطمه و زینب را براى آن حضرت برشمرده اند.
در میان محدّثان قدیم ، تنها على بن عیسى اربلى ـ صاحب کتاب کشف الغمّه (که این کتاب را در سال 687 هـ.ق تألیف کرده است ) ـ به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زینب ، سکینه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذکرى به میان نمى آورد. احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیّه بوده باشد.
علامه حائرى در کتاب معالى السبطین مى نویسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى ودیگران از علماى اهل تسنّن و شیعه مى نویسند: امام حسین داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه ، فاطمه صغرى ، فاطمه کبرى ، و رقیّه (علیهن السلام .)
آنگاه در ادامه مى افزاید: رقیّه (علیها السلام) پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش (شاه زنان) دختر یزدجرد بود(یعنى حضرت رقیّه خواهر تنى امام سجّاد بود). 

پاسخ به یک سؤ ال 
مى پرسند: آیا نبودن نام حضرت رقیّه در میان فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتابها و متون قدیم - مانند: ارشاد مفید، اعلام الورى ، کشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زیر، پاسخ این سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنى اُمیّه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگى امامان موجب شده که بسیارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراین ذکرنکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقیّه در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب ، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودى که داشتند، مشکل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى که خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همین حضرت رقیّه را فاطمه صغیره مى خواندند، و شاید همین موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانکه قبلاً ذکر شد و بعد از این نیز بیان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقیّه به عنوان دختر امام حسین یاد کرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلى در دسترس آنها بوده باشد که بر اساس آن ، از حضرت رقیّه سخن به میان آورده اند؛ کتابهایى که در دسترس دیگران نبوده است ، و در دسترس ما نیز نیست .
بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران ، در کتابهاى مربوطه ، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .

پدر حضرت رقیّه 
پدر بزرگوار حضرت رقیّه (علیها السلام) امام عظیم ، حسین بن على معروفتر از آن است که نیاز به توصیف و معرّفى داشته باشد.

مادر حضرت رقیه علیه السلام 
مادر حضرت رقیه علیه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت که قبلاً همسر امام حسن (علیه السلام) بود، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (علیه السلام) سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیارى را براى آن بانو بر شمرد. 
و به نقلى ، مادر رقیه (علیها السلام) (ام جعفر قضاعیه) بوده است ولى دلیل مستندى در این باره ، در دسترس نیست . 
شیخ مفید در کتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین معرفى مى کند. 

سن حضرت رقیه (علیه السلام) 
سن مبارک حضرت رقیه (علیها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روایتها سه سال ، و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند.
در کتاب وقایع الشهور و الایام آمده است که ، دختر کوچک امام حسین (علیه السلام) در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات کرد، چنانکه همین مطلب در کتاب ریاض القدس نیز نقل شده است .

فصل دوم : رقیه (علیها السلام) در عاشورا 
در بعضى روایات آمده است : حضرت سکینه (علیها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه (علیها السلام) باشد گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود .
امام حسین ( علیه السلام ) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (علیها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر کن تا ترا ببینم امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا ابه این تمضى عنا؟ 
بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.

روز تجدید با ولایت


سه دهه ، سه فتنه

نُه دی ، آزمون نهایی نظریه امام (ره) دهه‌ی شصت
- یكی از اتهامات گروهك‌های چپ‌گرا به نهضت امام خمینی(ره)، سازش با آمریكا بود. علت این ادعا هم آن بود كه شرط لازم پیروزی انقلاب‌ها را قیام مسلحانه می‌پنداشتند و پیروزی مردمی انقلاب بدون اتكا به گروه‌های مسلح را غیر ممكن می‌دانستند. اما پیروزی انقلاب تنها به اتكای قدرت مردم بدون وابستگی به ابرقدرت‌ها و حتی بدون وابستگی به گروهك‌های مسلح، درستی نظریه امام را - پیروزی با مشاركت عمومی مردم- اثبات نمود.
اما در حالی كه كمتر از دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، گروهك‌ها بر شیطنت‌های خود افزودند و با آغاز غائله‌های خیابانی سعی بر آسیب رساندن به انقلاب نوپای اسلامی را داشتند. از مهم‌ترین این سلسله حوادث، غائله 14 اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران است. رأس این فتنه - كه با هماهنگی سازمان منافقین و نیروهای وابسته به بنی‌صدر، موسوم به دفتر هماهنگی مردمی رئیس‌جمهوری شكل گرفت- شخص بنی‌صدر بود كه به عنوان سخنران مراسم و از پشت تریبون اغتشاش را هماهنگ می‌كرد.
در این مراسم شعارهای بسیار تندی علیه نهادهای انقلابی و اشخاص مورد وثوق امام خصوصاً شهید مظلوم دكتر بهشتی سر داده شد و بنی‌صدر نه تنها نسبت به این توهین‌ها حساسیتی نشان نداد، بلكه شخصاً اقدام به توهین كرد و علناً دستور حمله و مضروب كردن مردم را از پشت بلندگو صادر كرد. بنی‌صدر از این نقطه زمانی در تقابل مستقیم با نظام اسلامی قرار گرفت و به همراه دیگر گروه‌های ضدانقلاب، مدام بر لزوم مقاومت، ایستادگی و تسلیم نشدن، تشویق صریح و جدی برای اعتراضات خیابانی، استقامت نمودن و... می‌نمود.
اگرچه بنی‌صدر انسانی خودشیفته و تمامیت‌خواه بود، اما اینك كه پس از سه دهه به آن روزها می‌نگریم، به خوبی آشكار است كه بسیاری از اقدامات او تحت تاثیر القائات نزدیكانش بوده است. در حالی كه فرماندهان سپاه برای دیدار با رییس‌جمهور وقت كه فرمانده كل قوا نیز بوده است؛ مدت‌ها در انتظار می‌ماندند، ‌مسعود رجوی ، اشرف دهقانی، موسی خیابانی و سران فدائیان خلق به راحتی و بارها در منزل به ملاقات بنی صدر رفته و ساعت‌ها با او به گفت‌وگو می پرداختند. حتی او روابط نزدیكی با رهبران غائله كردستان برقرار كرده بود. جالب آن‌كه رد پای جاسوس‌هایی همچون محمدرضا سعادتی، عضو ارشد سازمان منافقین در حال انتقال اطلاعات به سرویس اطلاعاتی شوروی و عباس امیرانتظام، دوست قدیمی بنی‌صدر در حال جاسوسی برای آمریكا با اسناد غیر قابل انكار شناسایی، دستگیر و محاكمه شده بودند.

در این میان امام(ره) با صبر و تدبیر سعی در فرو نشاندن فتنه و جلوگیری از ریزش نیروهایی داشتند كه فریب نفاق این گروهك‌ها را خورده‌اند. به دستور امام(ره) هیئت سه نفره‌ای
ادامه نوشته

حماسه ای فراموش نشدنی

9 دی

سالروز تجدید بیعت دوباره مردم ولایی ایران با ولایت را گرامی میداریم.

چفیه یعنی .....


چفیه یعنی در ولایت حل شدن    //     نقشه روبَه دلان،مختل شدن

چفیه ای از چفیه ها جا مانده است   //  روی دوش شیر تنها مانده است

چفیه ها را پر کنید از اعتبار  //   پر کنید از عشق رهبر کوله بار

چفیه یعنی کنج سنگر سو ختن    //  در خط زیبای رهبر سوختن

چفیه ها باید ولایت جو شوند  //  وقت شب سجاده خوشبو شوند

بی علی رویان اسیر ماتمند  //  بی ولایت زادگان محو غمند

چفیه مهر و تسبیح ودعا //  گفتگوی عاشقانه با خدا

چفیه یعنی سجده های نیمه شب  //  محضر مولا رسیدن با ادب