معنی این تصویر را فقط شیعه میفهمد!


در زندگى ، صبر را تكيه گاه خود، فقر و تنگ دستى را همنشين خود قرار بده و
با هواهاى نفسانى مخالفت كن .
و بدان كه هيچگاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در
چه حالتى خواهى بود.
شرايط پذيرش توبه چهار چيز است : پشيمانى قلبى ، استغفار با زبان ، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه حقّاللّه و يا حقّالنّاس -، تصميم جدّى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.
سه چيز از كارهاى نيكان است : انجام واجبات الهى ، ترك و دورى از گناهان ، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين .
انجام دهنده ظلم ، كمك دهنده ظلم و كسى كه راضى به ظلم باشد، هر سه شريك خواهند بود.

|
امام نهم |
مقام: |
|
محمّد |
نام: |
|
جواد، التقی |
لقب: |
|
ابو جعفر |
کنیه: |
|
علی |
نام پدر: |
|
خیزران |
نام مادر: |
|
10 رجب سال 195 ه ق |
روز ولادت(ه ق): |
|
23 فروردین سال 190 ه ش |
روز ولادت(ه ش): |
|
مدینه-عربستان سعودی |
مکان ولادت: |
|
محمّد امین |
سلاطین زمان تولّد: |
|
17 سال |
مدت امامت(ه ق): |
|
25 سال |
مدت عمر(ه ق): |

به نام خدای مهدی (عج)
معجزه حرم حضرت خوله(س) وقتی رخ میدهد که شیخ “هشام یزبک
در هنگام روضه خوانی خطاب و رو به ضریح حضرت میگوید:
“حرم عمه بزرگوار شما و خواهرتان در دمشق در معرض تهدید است؛ اگر شما دختر
سیدالشهداء(ع) و خواهر حضرت رقیه(س) هستید عنایتی فرمایید
” که در این لحظه خون از در و دیوار و ضریح میجوشد.»
وی افزود: «معجزه بالاتری که خود ما نیز شاهد آن بودیم تغییر رنگ گلدستههای حرم مطهر حضرت خوله(س) بود که به مدت حدود یک ساعت از رنگ طلایی به مشکی پررنگ تغییر رنگ داد.
خبرنگار الأخبار نیز این سخن را تأیید کرده و میگوید: «گنبد و منارههای حرم مطهر، حدود یک ساعت به رنگ سیاه درآمد و پس از آن بار دیگر آرامآرام روشن شد و به رنگ طلایی برگشت و من خودم فیلم این معجزه را هم دیدم.»
منبع:
www.alvadossadegh.com/fa/new-news/74-1388-12-05-17-45-54/33608-1392-02-26-17-05-16.html
نویسنده:
این اتفاق دو حالت دارد
یکی اینکه ممکن است کذب باشد
و دومی اینکه کاملا صحیح است و با شرایط ذکر شده رخ داده
خوب ...
اگر اینگونه باشد ؛ چه کسی قادر به انجام آن است ؛ به راستی چه کسی ؟
جز اراده خداوند ...
آن موقع خداوند به چه قصد این واقعه را رقم زده است ؟؟؟
جز اینکه برای توجه ما به ائمه معمصومین و مظلومیت آنان و بهره مندی از لطف عنایت ایشان
و راستی ...
این حضرت زینب(س) بود که همه مصائب عالم را بر دوش کشید ؛
آیا باز هم برای پروژه دیگر خداوند و لاکن مهمترین آن یعنی ظهور ؛ نیاز
به فداکاری و وجود حضرت زینب است ؟؟؟
نکته:
حضرت مهدی (عج): «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب (ع) که فرج مرا نزدیک گرداند.»
حضرت مهدی (عج): هر جا که روضه عمویم عباس (ع) باشد من انجا حضور دارم
این حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل(ع) هستند ما شیعیان و همه آزادی خواهان
عالم با توسل به ایشان میتوانیم ظرفیت پذیریش و استقبال از منجی عالم
بشریت را پیدا کنیم...
اللهم عجل لولیک الفرج
mehrdadz.blogfa.com/post/282
www.alvadossadegh.com/fa/new-news/74-1388-12-05-17-45-54/33608-1392-02-26-17-05-16.html
آنچه كه همیشه و بخصوص این روزها رهبر معظم انقلاب بسیار آن را گوشزد میكنند و تمامی ثبت نام كنندگان ریاست جمهوری آن را قبول كردهاند پایبندی به «قانون» است. «راه درست، راه قانون است. همه تابع قانون باشند، همه تسلیم قانون باشند»، «قانون، معیار بسیار خوبى است؛ وسیلهاى است براى آسایش كشور، آرامش كشور، حفظ وحدت ملى، ادامهى راه عمومى»[1].
این روزها همه منتظرند كه چه كسانی حائز «شرائط مندرج در قانون» برای ریاست جمهوری هستند. شرائطی كه «وظیفه تطبیق» آن شرائط بر هر یك از ثبت نام كنندگان، برعهده اعضای محترم شورای نگهبان است.
شورای محترم نگهبان هم «مردمانى پرهیزگار، متقى و آگاهند؛ طبق قانون تشخیصى میدهند»[2] و بعد از تشخیص شورا كه تقوا و پرهیزگاری آنان شبههها را از بین میبرد، همه باید تابع رأی شورا كه مساوی با قانون است احترام بگذراند. اگر هم اعتراضی دارند باز باید از طریق قانون اقدام كنند.
امام خمینی رحمة الله علیه در مورد قانون سخنان صریحی دارند كه چراغ راه همه است: «شوراى نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چى است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت كه ما قانون را قبول نداریم. غلط میكنى قانون را قبول ندارى! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از كسى پذیرفت، كه ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانى قبول نداشته باشى ... مردمى كه به قانون اساسى رأى دادند منتظرند كه قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هر كس از هر جا صبح بلند میشود بگوید من شوراى نگهبان را قبول ندارم نه! همه باید مقید به این باشید كه قانون را بپذیرید، و لو بر خلاف رأى شما باشد. باید بپذیرید، براى اینكه میزان اكثریت است ... من هم ممكن است با بسیارى از چیزها، من كه یك طلبه هستم، مخالف باشم. لكن وقتى قانون شد خوب، ما هم میپذیریم»[3].
منابع:
[1] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 25/2/92
[2] همان
[3] صحیفه امام، ج14، ص 377



برخی از مکانها چون بیت المقدس و مکه جایگاه معنوی خاصی دارند و
اعمال در آن مکان ها از پاداش و ارزش ویژه ای برخوردار می باشد. برخی از
زمان ها نیز چون سحرگاهان، فجر، شب جمعه، لیلة القدر و … از چنین ویژگی های
خاص بهره مند هستند و خداوند در آیات و ائمه علیهم السلام در روایات، به
ارزش و جایگاه ویژه آنها اشاره کرده اند. ماه رجب از جمله زمانهای خاص به شمار می رود از جمله ویژگی های انحصاری
ماه رجب، لیلة الرغائب است. کلمه «رغائب» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل
است و نیز به معنای عطا و بخشش بسیار می باشد. بنابراین معنای اول «لیلة الرغائب»
یعنی شبی که توجه به عبادت و بندگی در آن فراوان است و انسان در این شب
تمایل زیادی به رفتن به در خانه خداوند و ارتباط و انس با خالق خویش دارد . معنای دوم، «لیلة الرغائب»
یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند فراوان است و انسانها با رو آوردن
به درب پر مهر خداوندی و خاکساری در برابر عظمت حق، شایسته دریافت عطا و
بخشش بی کرانه حضرت حق می گردند. بزرگی و ارزش لیلة الرغائب را می توان در دو جهت زیر بیان کرد: ۱- از این جهت که اصولا شب جمعه، خود دارای ویژگی و ارزش خاصی است و
اعمال عبادی فراوانی در آن وارد شده و زمان عبادت و مناجات و عرض حاجات با
قاضی الحاجات است. ۲- ماه رجب اولین ماه از ماههای حرام (ماه های حرام عبارتند از: رجب، ذی
القعده، ذی الحجه، محرم) و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و
رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است، به همین جهت این ماه را رجب
الاصب گویند، چون «صب» به معنای ریختن است. پس لیله الرغائب، اهمیت و بزرگی شب جمعه و ماه رجب هر دو را در خود جمع نموده، و ارزشی دو چندان دارد. از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمودند: از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید. زیرا شبى است که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب »
مىنامند. این نامگذارى به این جهت است که هنگامى که یک سوم از شب گذشت
هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین نمى ماند مگر این که در کعبه و اطراف آن
جمع مى شوند. آنگاه خداوند بطور غیر منتظرهاى بر آنان وارد شده و مى فرماید: اى فرشتگانم هر چه مى خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض مى کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذرى. خداوند مى فرماید: این کار را انجام دادم. - بهتر است کسى که این حدیث را مى شنود، در این شب، زیاد بر فرشتگان صلوات فرستاده تا تکلیفى را که آیه «تحیت» به عهده ما گذاشته به اندازه توانایى انجام داده باشد – سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: کسى
که روز پنجشنبه اول رجب را روزه گرفته و سپس بین نماز مغرب و عشا دوازده
رکعت نماز بجا آورده، هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعتى سوره فاتحه یک
بار، انا انزلناه فی لیلة القدر سه بار و قل هو اللّه احد را دوازده بار خوانده، و هنگامى که نماز تمام شد، هفتاد بار بر من (با این الفاظ) صلوات بفرستد: اللّهمّ صلّ على محمّد النّبىّ الأمىّ و على آله، سپس سجده کرده و در سجده هفتاد بار بگوید: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة و الرّوح، سپس سر خود را بلند کرده و بگوید: ربّ اغفر و ارحم و تجاوز عمّا تعلّم إنّک أنت العلىّ الأعظم. آنگاه بار دیگر به سجده رفته و در سجده همان چیزى را بگوید که در سجده
اول گفت، سپس حاجت خود را از خدا بخواهد، ان شاء اللّه تعالى برآورده مى
شود. سپس رسول خدا فرمودند: قسم به کسى که
جانم در دست اوست، هیچ بنده یا کنیزى – از بندگان و کنیزان خدا – این نماز
را بجا نمى آورد، مگر این که خداوند گناهان او را مى بخشد گرچه گناهان او
مثل کف دریا و به عدد شن و به وزن کوهها و به عدد برگهاى درختان باشد و
روز قیامت هفتصد نفر از خویشان خود را که همگى سزاوار آتش باشند شفاعت مى
کند. و در شب اول قبر خداوند ثواب آن را به بهترین صورت، با روى گشاده و
خندان و زبان فصیح براى او مى فرستد که مى گوید: اى محبوب من مژده بده،
از هر سختى نجات پیدا کردى. مى پرسد: تو کیستى؟ رویى بهتر از روى تو ندیده
و بویى به خوشبویى تو مشامم نرسیده. جواب مى دهد: اى محبوب من، من ثواب
آن نمازى هستم که در فلان شب، فلان منطقه، فلان ماه و فلان سال بجا آوردى،
امشب آمدهام تا حقت را ادا کرده، مونس تنهایى تو بوده و وحشتت را از بین
ببرم، و زمانى که در شیپور دمیده شود، در عرصه قیامت بر سرت سایه افکنم. و
تو هرگز هیچ خیرى را از جانب مولایت از دست نخواهى داد. و همچنین در ماه رجب زیارت حضرت امام رضا علیه السلام مستحب است، چنانچه
عمره در این ماه فضیلت دارد، و گفته شده که: جناب علی بن الحسین
علیهماالسلام عمره بسته بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد کعبه
مىگذاشت و پیوسته در سجده بود در شب و روز، و این ذکر از آن حضرت شنیده
مىشد که در سجده مىگفت: عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ
الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک .
به نقل از تبیان، مۆمن باید بیم و امیدش به خدا در یك سطح باشد اگر ترسش از
عذابهای الهی بیش از حد باشد از رحمت خداوند مأیوس میشود و به اصطلاح
عوام میگوید آب كه از سر گذشت چه یك وجب و چه صد وجب. و از طرفی اگر امیدش
به فضل و رحمت الهی بیش از اندازه باشد، امن از مكر الهی پیدا میكند و از
جانب دیگر سقوط میكند و انگیزهای برای انجام اعمال نیك و پسندیده پیدا
نمیكند در حالیكه خداوند كریمتر از آن است كه بندة ضعیف و ذلیل را عذاب
كند.
در نتیجه به هر عمل ناشایستی تن داده و باز دم از فضل و كرم و
لطف و رحمت خدا میزند در همین راستا حضرت پیامبر عظیمالشأن اسلام (صلی
الله علیه و آله) فرمود: «اگر اندازه رحمت خدا را میدانستید هر آیینه بر
آن تكیه میكردید و جز اعمال اندكی انجام نمیدادید و اگر میزان غضب و خشم
خدا را میدانستید گمان میكردید كه دیگر نجات نخواهید یافت.»[۱]
ولی
بنابر فرمایش امام صادق(علیه السلام): «هیچ بنده مومنی نیست مگر آن كه در
قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهی) و نور امید (به رحمت
پروردگار) كه اگر هر یك را با دیگر بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود»[۲] یعنی
هر دو به یک میزان خواهند بود پس شما دوست عزیز هم به همان میزان كه از
عذاب الهی بیمناك هستید به فضل و رحمت پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه
خود را برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست ندهید و به گناه كبیره یأس
از رحمت پروردگار گرفتار نشوید.
فشار قبر
انسان
عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عوالم دیگری را در پیشرو دارد، انسان با
مرگ از عالم دنیا به عالم آخرت منتقل میشود كه عالم آخرت هم ابتدایش عالم
برزخ و انتهایش كه بعد از برپایی قیامت كبری است بهشت یا دوزخ میباشد. یكی
از ویژگیهای عالم برزخ فشار قبر میباشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت
است بعضی از افراد فشار قبر ندارند و آنها كه دارند فشارشان از نظر شدت و
ضعف یكسان نیست و بستگی به اعمال آنها دارد.
عواملی كه موجب فشار قبر میشود:

تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود .
شهادت امام
هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله
زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر
بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری
پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بيست
سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

آن مرد با پراید آمد
این یکی با بنز آمد...!
آن مرد بی لشکر آمد
این یکی با کبکبه و دبدبه آمد!
آن مرد بی ادعا آمد
این یکی با یک بغل ادعا برای نجات ما آمد!
آن مرد بیدار آمد
این یکی در لحظات آخر از خواب بیدارشد و آمد!
به هرحال هردو آمدند
اما این آمدن کجا و آن آمدن کجا!
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)
سه چيز از خصلتهاي نيک دنيا و آخرت است : از کسي که به تو
ستم کرده است گذشت کني ، به کسي که از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي که
با تو به نداني رفتار شود ، بردباري کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)
خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار مي دهد ، چنانکه
سفر کرده اي براي خانواده خود هديه مي فرستد ، و او را از دنيا پرهيز مي
دهد ، چنانکه طبيب مريض را پرهيز مي دهد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (180)
تواضع ، راضي بودن به نشستن در جايي است که کمتر از شانش
باشد ، و اينکه به هر کس رسيدي سلام کني ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ،
ترک کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)
سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .
کافي ، ج 75، ص (174)

امام محمد باقر (ع) در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجری یا به روایتی دیگر سال 56 هجری، در مدینه به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذی حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال 114 هجری، در همان شهر بدرود حیات گفت. بنابراین، آن حضرت 57 سال در این جهان زیست. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع) و پس از وی 35 سال با پدرش زندگی کرد و هیجده سال بقیه عمرش را به تنهایی به سر برد. بنابر روایتی که در کافی از قول امام صادق (ع) نقل شده است، وی 19 سال و دو ماه بیش از پدرش زیسته است و در همین دوران، مامت شیعیان را عهده دار بوده است. امام باقر (ع) در مدت امامت خود چند صباحی از خلافت ولید بن عبد الملک و نیز خلافت سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک را درک کرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملک وفات یافت. در کتاب اعلام الوری نیز همین قول آمده که با آنچه بعدا خواهیم گفت، صحیح می نماید. ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است:
آن حضرت در سال 114 هجری، در سن 57 سالگی زندگی را به درود گفته که از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسین (ع) و 34 سال و ده ماه یا 39 سال با پدرش و 19 یا مطابق قول دیگر 18 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت دوره امامت آن حضرت محسوب می شود. امام باقر (ع) در طول سالهایی که مامت شیعیان را عهده دار بود، دوران خلافت ولید بن یزید و سلیمان و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک و برادرش، هشام، و ولید بن یزید و برادرش. ابراهیم، را درک کرد و در اوایل خلافت ابراهیم، رحلت یافت. ابو جعفر بن بابویه گوید که ابراهیم بن ولید بن یزید، امام باقر (ع) را مسموم ساخت. در دو نسخه ای که از این کتاب در دسترس بود همین مطلب به چشم می خورد. ولی در این گفته از جانب ابن شهر آشوب یا نساخ و یا هر دو سهوی رخ داده که از دید آگاهان پوشیده نیست. چون در میان خلفای یاد شده تنها یک تن به نام ولید بن یزید وجود داشته و این همان کسی است که نامش در آخر عبارت ذکر شده. و نام درست کسی که در آغاز وایت به او اشاره شده ولید بن عبد الملک است که ولید بن یزید الخ نام، درست آن ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک و ابراهیم و برادرش می باشد. علاوه بر این هشام در سال 125 هجری، وفات یافت و پس از او ابراهیم به خلافت رسید که او هم در سال 127 هجری، کشته شد و اگر امام باقر (ع) در سال 114 هجری، وفات یافته باشد، چنان که ابن شهر آشوب نیز همین سخن را می گوید، می توان به آسانی پی برد که وفات آن حضرت در زمان خلافت هشام روی داده است نه ابراهیم.
در کتاب کشف الغمة آمده است: محمد بن عمرو می گوید، بنابر روایتی که در دست ما است آن حضرت در سال 117 هجری، وفات یافت و دیگران تاریخ رحلت آن حضرت را در سال 118 هجری، ذکر کرده اند.
امام باقر (ع) در قبرستان بقیع و در کنار آرامگاه علی بن حسین، پدرش، و حسن بن علی عموی بزرگوارش، به خاک سپرده شده است.
مادر آن حضرت
مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن علی بود که
به نقل از رسا، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی پیش از ظهر امروز در مسجد
اعظم به ادامه تفسیر سوره مبارکه احزاب پرداخت و گفت: در آیه «إِنَّمَا
یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ
وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» در جریان آیه تطهیر مرز همسران پیامبر(ص) و
مرز اهلبیت(ع) کاملا جدا شده است، پیش از آن 22 ضمیر جمع مؤنث سالم آورد و
بعد یکباره ضمیر جمع مذکر سالم آورد، که این امر نه با قبل و نه با بعد
از آن سازگار است، امسلمه از پیامبر(ص) خواست که وارد کساء شود اما
پیامبر(ص) فرمود تو زن صالحی هستی اما این مقام جایگاه تو نیست، این مخصوص
علی و اولاد علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است، همچنین در اینجا از فعل
مضارع استفاده شده است به این دلیل که ممکن هر لحظه به فیض الهی نیاز دارد،
در هر ظهور خداوند فیض تازه ای دارد، از این رو باید فعل مضارع استفاده
کند که مفید استمرار باشد.
مؤلف کتاب الحیاة ابراز کرد: منظور این
نیست که آنان رجس و بیطهارتی داشتند و خدا خواسته باشد آن رجس را رفع کند،
این تطهیر به این معنا است که نمیگذارد رجس به حرم امن اهلبیت(ع) راه
پیدا کند، خداوند در سوره مائده فرمود که احکام و شرعیات برای این است که
شما پاک شوید، اما در آیه محل بحث اهلبیت(ع) را با ادات حصر و به صورت
تکوینی خواستار تطهیر آنان شد، در جریان حضرت یوسف(ع) فرمود ما کاری کردیم
که بدی به سمت حضرت یوسف نرفت، اهلبیت(ع) مخلَص هستند و شیطان به آنان
دسترسی ندارد، شیطان به ابزار فریب آنان دسترسی ندارد، آنکه مورد علاقه
مخلَصین است در دسترس شیطان نیست و آنکه در دسترس شیطان است، مخلَصین آن
را بیمقدار میداند، بدی قدرت رفتن به سوی این ذوات مقدسه ندارد.
اهلبیت حقیقت گناه را دیدند
وی
با اشاره به اینکه در احکام تشریعی میان اراده خداوند و تطهیر شدن، اراده
عبد فاصله است، افزود: خدا خواست که عبد مختارانه به طرف طهارت برود، خدا
نخواست که عبد از روی اجبار به طرف طهارت برود، خدا بر اساس «لاَ
إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»، «وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء
فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ»، خواسته است انسان مختارانه طاهر
شود، بین اراده خداوند و طهارت خارجی اراده مختارانه انسان فاصله است، خدای
سبحان برای اهلبیت(ع) طهارت ویژهای خواسته است، اگر کسی مسموم بودن یا
زشتی گناه را بداند اصلا به ذهنش نمیآید، مانند اینکه فرد عادی اصلا در
ذهنش نمیآید که در طول عمرش با مادر خودش خلاف شرع انجام دهد، اهلبیت(ع)
حقیقت گناه را دیدند و هرگز فکر انجام آن را نکردند، یک مؤمن اصلا به ذهنش
نمیرسد که با مادر خود خلاف شرع کند، آنان گناه را همینطور میدانند.
مفسر
برجسته قرآن کریم در تبیین معنای اراده و اختیار انسان بیان کرد: به انسان
گفت تو هیچ چبری نداری، فطرت و عقلی بهشتپذیر و جهنمگریز به تو دادم،
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» ناظر به آزاد بودن انسان است و اباحهگری را
تجویز نکرده است، پس اگر اباحهگری را تجویز کرده باشد با عذاب در جهنم
موافق نیست، این «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» به صورت تکوینی است، انسان
اگر با داشتن همه حجج الهی بیراهه برود در جهنم گرفتار عذاب میشود، خداوند
به بعضیها کرامت داد اما پست کلیدی را به کسی میدهد که احراز کند او به
هیچ وجه بیراهه نمیرود، از این رو به بلعمها و سامریها پست کلیدی نداد،
خدا داناتر است که رسالت خودش را کجا بگذارد، پست کلیدی را خداوند به هر
کس نمیدهد، اهلبیت(ع) عالما عامدا و مختارا میتوانند گناه بکنند اما
«عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» گناه نمیکنند.
وی با تأکید بر
این نکته که گناه نکردن اهلبیت(ع) و طهارت آنان به دلیل ترس از جهنم نیست،
اظهار کرد: کسی که میخواهد به لقای محبوب برود نباید آلوده باشد، اینان
گناه نمیکنند به این دلیل که مانع لقای الهی است، اینان به این دلیل ترس
از جهنم گناه نمیکنند، خیلیها اهل علم هستند اما به اندک حادثهای
بازمیگردند، اما خدا میداند به این شخص هر مقامی بدهد دنیا برای او ناچیز
و بیمقدار است، اما اگر به سامری و بلعم چیزی بدهد آنان زود بازمیگردند،
این مانند آن است که بگوییم افراد زیادی در حوزه علمیه درس میخوانند اما
چند نفر جزو اوتاد مانند آقای قاضی و آیتالله بهجت میشوند، چون اینان به
حسن اختیار خودشان مطیع محض خداوند هستند، از این رو خداوند در تربت آنان
شفا قرار میدهد و دعا را برای آنان مستجاب میکنند و درباره ایشان «سد
الابواب الا بابه» انجام میشود، اینان معلم ملائکه و از ملائکه بالاتر
هستند، فرشتهها جهان را با اسما الهی اداره میکنند، اسما لفظ و مفهوم
ذهنی نیست، این اسما را انسان کامل به ملائکه یاد داد، فرشتگان شاگردان
امام زمان(عج) و اهلبیت(ع) هستند.
صبر به دلیل ندانستن مصلحت الهی امری لازم است
حضرت
آیتالله جوادی آملی با قرائت آیه «وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی
بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ
لَطِیفًا خَبِیرًا» ادامه داد: باید توجه شود که این خانه، خانه عادی نیست،
خانهای است که خداوند اجازه داده است در آن ذکر الهی شود، وحی آمده
میشود و فرشتگان پیام الهی را منتقل میکنند، خداوند نام آنان را به نام
خود ملحق کرد، اینجا جای وحی و نبوت و تردد فرشتگان است، لطف و عنایت الهی
از یکسو و آگاهی الهی از سوی دیگر میداند چه آیاتی را نازل کند، همچنین
وقتی خداوند در قرآن ضمیر الذین اعم از مردم و زن است.
وی در بیان
معنای بخشی از آیه «وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ» ابراز کرد: صبر جزو
واجبات است در جهانی زندگی میکنیم که مدیر و مدبر و مدیر عامل خداوند است،
ما نمیدانیم چه کاری مصلحت است و چه کاری مصحلت نیست، گاه خداوند انسان
را به سلامتی مبتلا میکند و گاه انسان را به مرض مبتلا میکند، همچنین
خداوند گاه انسان را به فقر و ناداری مبتلا میکند و گاه انسان را به
دارایی مبتلا میکند، باید توجه داشته باشیم اگر چیزی برای ما ناخوشایند
بود نباید جزع و فزع کنیم، در هر زمانی هم آزمون خاصی خداوند پیش میآورد، و
ما باید صبر بر معصیت، صبر بر طاعت و صبر هنگام مصیبت داشته باشیم، صبر
فضیلتی است که بر همه واجب است، فرمود: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ
وَالصَّلاَةِ»، نباید اگر سختی و مصیبتی به ما رسید فورا پرخاش کنیم و
برنجیم از قضا و قدر الهی، ما را میآزمایند، بر اساس سوره والعصر اگر کسی
ایمان دارد باید تواصی به حق کند، اگر خودش عمل صالح دارد عمل صالح بدون
صبر نمیشود، عمل صالح با صبر همراه است و دیگران را باید به صبر توصیه
کرد.

عشق به وطن
خالکوبی نیست...!
گردنبند اهورامزدا نیست...!
داد و بیداد الکی-شعار-حرف...نیست!
اسم ایرانی برای بچه گذاشتن و... نیست!
انتقاد تهاجمی بدون عمل خود-غرغر کردن-سرزنش افراطی کردن ...نیست!
عشق ایرانی بودن و از همه ی ایرنیها غربی تر بودن ...نیست!
ظاهر و بیان و فرهنگ و ارمان و اخلاق و علایق و مجالس غربی داشتن نیست...!
ایرانی بودن به عمله...
به تعبیر مرحوم چمران وقتی شیپور جنگ به صدا در اید مرد از نامرد شناخته میشود.
اين كار ريشه در روايت هاى اسلامى دارد و در سنت و سيره پيشوايان معصوم(عليهم السلام) چنين آمده است و مؤمنان نيز به پيروى از سنت و سيره آن بزرگواران چنين اذكار و دعاها و تعقيباتى را به جا مى آورند; چنان كه حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: هر كس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آن كه پاهايش را حركت دهد ]هيئت نشستن در حال نماز را به هم بزند[ و يا كسى سخنى بگويد، آيه (إنّ الله و ملائكته و يصلّون على النّبى...) را بخواند، و بگويد: خدايا بر محمد و ذريه آن حضرت درود بفرست، خداوند صد حاجت او را برآورده مى كند كه هفتاد حاجت در دنيا و سى حاجت ديگر در آخرت براى او برآورده مى شود.[1
حکمت به علمی گفته می شود که در آن خیر، برکت دنیایی و آخرتی باشد زیرا
خداوند می خواهد ما را در افق ابدیت تربیت کند. در دعاها بر این صفت امام
زمان(عج) تاکید می شود. زیارت آل یاسین از لسان مطهر امام و به قلم خودشان
نگاشته شده است و می فرماید که هر گاه خواستی به اهل بیت توجه بکنی
بخوانید: سلام علی آل یاسین ... سلام بر تو ای تلاوت کننده ی کتاب خدا و
تفسیر کننده ی قرآن. تفسیر کننده ی قرآن با تعلیم حکمت و کتاب رابطه ای
دارد.
یکی از مقامات وجودی امامان معصوم این است که از وقتی که به
امامت می رسند در این مقام قرار می گیرند. یعنی از زمان شروع امامت مهدی ،
تعلیم تربیت و تزکیه ی مردم عالم تحت ولایت او قرار گرفته است. به میزانی
که ما دست ولایت و هدایت او را با بندگی خداوند رحمان باز بگذاریم، این
مقام در وجود ما هم جاری می شود.
یکی از فلسفه های وجودی امام یا
پیامبر نعمت و منتی است از جانب خداوند برای انسان که دست انسان را بگیرند و
از زندگی شیطانی به زندگی رحمانی ببرند و به حداعلی زندگی رحمانی برسانند.
در
زیارت جامعه کبیره که از لسان امام هادی(علیه السلام) جاری شده است می
فرماید: با ولایت شما اهل بیت خداوند معارف دینی و اسلامی را به ما یاد داد
یعنی اگر شما نبودید ما بهره ای از معارف قرآنی، اسلامی و عرفان ناب نمی
بردیم.
در ابتدای دعای جامعه داریم :شما جایگاه معرفت خدا هستید اگر
کسی به عرفان الهی می رسد به واسطه ی شما می رسد، شما معدن رحمت های الهی و
عرفانی هستید یعنی علم نافع فقط در نزد شماست . سرچشمه ی ناب حکمت و معرفت
خداوند قرآن و عترت است. پیامبر این دو مهم را در میان ما به یادگار
گذاشته اند.
چه قدر با امام زمان پیوند داریم؟
اگر
ما بخواهیم جامعه ی دینی و حوزه های دینی را محک بزنیم که با آستان امام
زمان(عج) چه میزان پیوند و ارتباط دارند، باید باید ببینیم ارتباط آنها با
احادیث و روایات اهل بیت چقدر است. و آن معارف ناب اهل بیت چقدر زندگی آنها
پیاده شده است. آیا سبک زندگی آنها همان سبک زندگی آل پیامبر شده است یا
خیر. در زیارت عاشورا داریم: خدایا سبک زندگی ما را مانند زندگی پیامبر و
آل پیامبر قرار بده.
اگر بخواهیم تعلیم و تربیت حضرت شامل حال ما بشود چگونه باید رفتار کنیم؟
در
مورد عنایات ویژه حضرت باید گفت که وجودهای لایق و نفوس مستعد که لیاقت
های بالاتری نشان می دهند عنایت های ویژه ای را دریافت می کنند. یکی
توقیعات و نامه های حضرت است که افرادی مثل شیخ مفیدها در این مقام قرار می
گیرند که این بهره گیری از تربیت ویژه ی امام زمان(عج) است .این مقام
مربی گری است و با مقام معلمی فرق دارد. تمام حوزه های علمیه که برقرار می
شود، تجلی معلم حقیقی عالم وجود امام عصر است. معلمان حقیقی عالم، پیامبر و
آل پیامبر است. یعنی این کلاس ها در محضر قرآن و عترت برگزار می شود. این
جلوه ای از تعلیم امام زمان(عج) است.
در عصر غیبت اندک شماری بصورت
مستقیم به محضر حضرت مشرف می شوند.(یعنی حضرت مربی مستقیم بشود) در عصر
غیبت مربی گری واسطه بیشتر جریان پیدا می کند. سید بحرالعلوم ها و سید بن
طاوس ها به مقامی می رسند که حضرت مربی گری ویژه ی آنها را بعهده می گیرد.
چه کنیم تا در مسیر تعلیم و تربیت حضرت ولی عصر قرار گیریم؟
مهم این است که این تعلیم و تربیت حضرت شامل حال همه ی مردم است. هر کس که
به محضر قرآن و عترت می آید، تحت سرپرستی خداوند رحمان و تجلی این سرپرستی
یعنی سرپرستی امام زمان(عج) قرار می گیرد. البته این بستگی دارد به استعداد
و آمادگی هر فرد و ارتباطی که با آیات و روایات برقرار می کند.
از
بزرگی پرسیدند که سید کریم پاره دوز که در بازار مغازه داشت و فرش و کفش
های پاره را می دوخت ، چکار کرده بود که امام زمان(عج) هر هفته برای او
وعده ی دیدار گذاشته بودند؟ ایشان فرمود: او از هر آنچه که از آیات و
روایات شنیده بود عمل می کرد. با این کار دست تربیت حضرت در زندگی او ویژه
تر شده بود تا جایی که به مقام ولایت تصرف رسیده بود. پس راه ، انس با آیات
و روایات است. امام علی(علیه السلام) می فرماید: اگر می خواهی از ما اهل
بیت باشی و در دنیا و آخرت هم درجه ی ما باشی، اعتقادات ، اخلاق و معارف را
جز از اهل بیت دریافت نکن.
سید بحرالعلوم ها تلاش ها کرده اند تا به این درجه رسیده اند. تربیت ویژه ی آنها نتیجه ی مراقبت های ویژه ی آنها بوده است.
دو
نفر نزد امام باقر(علیه السلام) رسیدند و پرسیدند که راه درست کدام است،
امام فرمود: به شرق یا غرب عالم بروید، علم و حکمتی که به درد شما بخورد جز
نزد ما اهل بیت، در جای دیگری پیدا نمی کنید. هر کسی که در راه بندگی وارد
می شود عنایت ویژه ی حضرت شامل حال او می شود و این یک پیوند دو طرفه است،
هر چه بندگی بیشتر باشد عنایت بیشتر می شود. و هر چه عنایت بیشتر بشود،
بندگی بیشتر می شود.
منبع: تلخیصی از سخنان حجت الاسلام حیدری کاشانی در برنامه سمت خدا

استاد شهید آیتالله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75
کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان میگشاید.
پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی
میپردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل
مقدمات علوم اسلامی اشتغال میورزد.
در سال 1316 علیرغم مبارزه
شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل
تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم میشود. در دوره اقامت پانزده ساله خود در
قم از محضر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام
خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم
علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر)
بهره میگیرد.
در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از
امیدهای آینده حوزه به شمار میرود به تهران مهاجرت میکند. در تهران به
تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی میپردازد. در سال 1334
اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل میگردد.
در
همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را
آغاز میکند به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر
شده و به زندان موقت شهربانی منتقل میشود و به همراه تعدادی از روحانیون
تهران زندانی میگردد.
پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای
شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد
میشود. در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیهای با امضای ایشان و حضرت علامه
طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه
برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد
دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی بهسر برد.
از سال 1349
تا 1351 برنامههای تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران
اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار
دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید
سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد میکرد. بعد از
مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و
این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
اما مهمترین
خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از
طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا
1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده
و ظهور پدیده التقاط به اوج خود میرسد.
در سال 1355 به دنبال یک
درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته
میشود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای
روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان میگذارد بدان امید که
روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
گرچه
ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله
نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف
اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزههای
علمیه با ایشان مشورت نماید.
پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی
و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت
قرار میگیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا مینماید. در دوران اقامت
حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با
ایشان گفتگو میکند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای
انقلاب اسلامی مینماید.
هنگام بازگشت امام خمینی(ره) به ایران
مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده میگیرد و تا پیروزی
انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و
مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود، تا اینکه در ساعت بیست و دو و
بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که
از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار
فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت میرسد و امام و امت اسلام در حالی
که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو میروند.
اندیشههای
متفکر شهید استاد مرتضی مطهری همواره به عنوان اسلامشناسی آگاه، عالمی
زمان شناس، دانشمندی دردآشنا و فیلسوفی توانا مورد علاقه فرهیختگان و
جوانان فکور بوده و میباشد.
استاد شخصیتی بود که پاسخگویی به
شبهات زمانه و مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی را وجهة همّت خویش ساخت تا
بدانجا که در قبال این مجاهدت عظیم علمی جان خویش را فدای آرمان خود
ساخت.

حضرت امام خمینی ره امام خمینی ره در بیستم جمادی الثانی سال 1320 (ه ق) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی در خانواده ای اهل علم و دین دیده به جهان گشودند . پدر بزرگوار ایشان مرحوم آیت الله سید مصطفی موسوی خمینی ره از معاصرین مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی ره ، پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم ومعارف اسلام را فراگرفت ، به در جه اجتهاد نایل آمد به ایران بازگشت . حضرت امام خمینی ره نیز از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار ، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های علمیه از جمله ادبیات عرب ، منطق ، فلسفه را نزد معلمینی چون میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی ، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگترش آیت الله پسندیده فرا گرفت و در سال 1298 (ه ش) عازم حوزه علمیه اراک شد . اندکی پس از هجرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، امام خمینی ره نیز رهسپار قم شد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی حوزوی را نزد اساتید قم طی کرد . آن حضرت همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات ، هیات و فلسفه پرداخت . استادان آن حضرت در این دوره عبارت بودند از : آقا میرزا ادیب تهرانی ، آیت الله سید محمد تقی خوانساری ، سید علی یثربی ، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و سید ابوالحسن رفیعی قزوینی . ایشان در این دوره تالیفات گرانبهایی از خود به یادگار نهادند که از میان آنها می توان به شرح دعای سحر ، شرح حدیث راس الجالوت ، سر الصلوه ، تحریر الوسیله ، کتاب الطهاره ، مکاسب محرمه ، کشف الاسرار ، رساله الاستصحاب ، رساله الاجتهاد و التقلید ، آداب نماز ، حاشیه بر اسفار کتاب البیع ، تفسیر سوره حمد و..اشاره کرد . زندگی سیاسی امام خمینی نیز بر هیچ کس پوشیده نیست و فعالیت های ایشان در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی بر همگان واضح و مبرهن است . فعالیت جدی امام خمینی در اعتراض به رژیم و ماهیت شاهنشاهی پهلوی از زمان ارایه لایحه انجمن هایی ولایتی و ایالتی که شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن کریم انتخاب شوندگان مجلس شورای ملی را حذف می کرد ، آغاز شد . ایشان در نشست های بعدی رژیم شاه را آغازگر اصلاحات دروغینی چون رفراندوم و انقلاب سفید دانستند و مراجع عظام قم را برای چاره جویی و قیامی جدی در این باره فراخواندند . پس از قیام پانزدهم خرداد 1342 ماموران رژیم شاه ، امام خمینی ره را تحت الحفظ به منزلی در قیطریه منتقل کردند. امام خمینی ره از آن زمان ساکت ننشستند و به اعتراض علیه اعمال رژیم شاه ادامه دادند که از آن جمله می توان به مساله کاپیتولاسیون اشاره کرد . رژیم شاه سیزدهم آبان سال 1343 امام خمینی ره را بازداشت کرد و در سیزدهم دی ماه همان سال ایشان را به ترکیه تبعید کرد . رژیم چندی بعد امام ره را در تاریخ 13 مهر ماه 1344 از ترکیه به عراق تبعید کرد . امام ره در همان دوران مراحل انقلاب اسلامی را رهبری می کردند . امام خمینی ره در روز دوازدهم مهرماه سال1357 نجف را به سمت کویت ترک گفتند ، اما کویت به دلیل زد و بند با رژیم پهلوی ، حضور ایشان را در این کشور نپذیرفت و ایشان در چهاردهم مهر همان سال به نوفل لو شاتو پاریس هجرت کردند . امام خمینی ره ، در دوازدهم بهمن سال 1357 به وطن بازگشتند و تا پایان عمر پربر کتشان رهبری انقلاب اسلامی را در سالهای مختلف به عهده داشتند . ایشان در ساعت بیست و دو سی دقیقه روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368(ه ش) دعوت حق را لبیک گفتند و به دیار ابدی شتافتند . مردم ایران در یک همایش باشکوه و به پاس قدردانی از زحمات ایشان، در بزرگترین تشییع جنازه تاریخ ، پیکر مطهر ایشان را در جوار شهدای بهشت زهرا س دفن کردند .

1. اسرار قبل از تولّد تا زمان تولّد
این موضوعات و نکات، مواردی است که در احادیث بیان شده است و هدف ما در این گفتار، بحث سندی احادیث نیست؛ زیرا پرداختن به آن مجالی گستردهتر و فرصت دیگری میطلبد. غالب این موارد که در احادیثی با مضامین مشترک بیان شده، مورد اعتماد و وثوق علمای شیعه قرار گرفته است. محور کار، حدیثی است که علّامه مجلسی آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفی از قول امام صادق(ع) بیان کرده است.
1 ـ 1. بشارت خداوند به وجود حضرت فاطمه(س) در معراج
پیش از تولّد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم(ص) داده و فرموده بود:
«یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَۀَ مِنْ خَدِیجَۀَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...؛6
ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه، دختر خویلد به تو بشارت میدهد.»
بشارت پیامبر اکرم(ص) به وجود مقدّس حضرت فاطمه(س)، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمّیت موضوع تولّد ایشان است و میتوان به جرئت گفت که این مسئله، یکی از مسائل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان بوده که از طرف خداوند در آن موقعیّت به پیامبر(ص) نوید داده شد. نکته دیگر در این حدیث، این است که خداوند نام مبارک فاطمه را نیز پیش از ولادت برای او تعیین کرده است. در مورد نام فاطمه وجه تسمیههای مختلفی بیان شده؛ از جمله رسول خدا(ص) فرمودند:
«لِاَنّها فُطِمَتْ هِیَ وَ شیعتُها و ذُرّیتُها مِنَ النّار؛7
زیرا او، شیعیان و ذُرّیهاش را از آتش باز داشته و برکنار شدهاند.»
2 ـ 1. دوری گزیدن پیامبر(ص) از خدیجه(س)
خداوند به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد که باید چهل شبانهروز از حضرت خدیجه(س) دوری گزیند.
در بخشی از حدیث آمده است:
«النَّبِیُّ(ص) جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بکر وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَۀُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَی قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّی أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَۀَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛8
پیامبر(ص) در ریگزار ابطح با عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر، عمر، علیّ ابن ابیطالب(ع)، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرئیل در صورت عظیمش بر او فرود آمد؛ بالهایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: «ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام میفرستد و به تو دستور میدهد که چهل روز از خدیجه فاصله بگیری.»
در این قسمت از حدیث، دو نکته قابل تأمّل است:
اوّل اینکه جبرئیل(ع) با هیبت اصلی خود (با بالهای گسترده) بر پیامبر(ص) فرود آمد. این مسئله نشان میدهد که حامل پیامی بسیار مهم برای پیامبر(ص) بوده است؛ همچنان که برای اعلام امر رسالت هم با هیبت کامل بر رسول الله(ص) ظاهر شد؛9
نکته دوم، واژه «یَأْمُرُکَ؛ خداوند به تو دستور میدهد» است. این نکته، متضمِّن این معناست که دستور لازم الاجرا و دارای وجوب فوری است؛ زیرا خداوند از عشق فراوان پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) به یکدیگر آگاه بود و میدانست چنین دستوری بر آن دو حضرت، سنگین و مشقّتبار است. از اینرو، در ادامه حدیث آمده است:
«فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی النَّبِیِّ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛10
پس، آن بر پیامبر(ص) سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.»
ولی چون دستور، دستور الهی و لازم الاجرا بود، پیامبر(ص) بر انجام آن، لحظهای درنگ نکرد و از همان لحظه، امر الهی را شروع نمود؛ بدون اینکه واقعیّت امر را به حضرت خدیجه(س) اطّلاع دهد. از این رو، آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمّار یاسر را به خدمت خدیجه(س) فرستاد و به او فرمود: «به خدیجه بگو:
یَا خَدِیجَۀُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ [هِجْرَۀٌ] وَ لَا قِلًی وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ [لِیُنْفِذَ] أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَۀُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً؛11
گمان نکن که من از تو بریده و تو را رها کردهام؛ بلکه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن، خیر بیاندیش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشتهها افتخار میکند.»
لازم به ذکر است که حضرت خدیجه(س) نیز در همین ایّام به دستور پیامبر اکرم(ص) در منزل مانده بود و نمونه بارز آیه «و قََرنَ فی بُیُوتِکُنَّ»13 در این ایّام و در تمام عمر و برای دوری پیامبر(ص) در حزن و نگرانی بود.
3 ـ 1. روزه گرفتن، قیام و عبادت شبانه در طول مدّت چهل شبانهروز
در بخشی از حدیث آمده است:

در تاريخ تولد فاطمه عليهاالسلام در بين علماى اسلام اختلاف است. لكين در بين علماى اماميه مشهور است كه آن حضرت در روز جمعه بيستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد يافته است. (1)
مكان تولد حضرت زهرا
(عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محلهاى است كه
در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مىگفتند. رسول خدا (صلى اللَّه
عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته
وحى بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد
درآمد. (2)
و از آنجا كه محل نزول وحى
و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا
(عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو
بارها در طول تاريخ همزمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن
اقدام كردند. (3)
دوران باردارى حضرت خديجه سلاماللَّهعليه سپرى گشت، زمان وضع حمل فرارسيد، حضرت خديجه سلاماللَّهعليه براى زنان قريش پيام فرستاد تا بيايند و او را در امر وضع حمل كمك كرد و كارهاى مربوط به اين برهه كه مخصوص زنان است برعهده گيرند.
اما زنان قريش پاسخ دادند كه ما نخواهيم آمد، چرا كه سخن ما را نشنيده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه عليه و آله يتيم ابوطالب، پيمان زناشوئى بستى.
خديجه از اين پاسخ رنجيده خاطر گشت، اما در يكى از همين روزها در حالى كه او همچنان در بستر آرميده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود كه بر او وارد شدند. خديجه كه از ديدن آنان در هراس شده بود به تكاپو افتاد اما يكى از زنان او را آرام نمود و گفت:
اى خديجه! اندوهگين و هراسناك مباش، ما از جانب خدا به سويت آمدهايم و خواهران تو هستيم، من ساره همسر ابراهيم خليلم و اين آسيه همسر فرعون است و آن يكى مريم دختر عمران و چهارمين ما صفورا دختر شعيب است. در اين هنگام چهار زن در چهار سوى خديجه سلاماللَّهعليه قرار گرفتند و حضرت خديجه سلاماللَّهعليه حمل خود را بر زمين نهاد و نورى از او ساطع گرديد كه شرق و غرب عالم پرتوافكن شد.
نورى كه به خانههاى مكه راه يافت و همه را در حيرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابريقى مملو از آب كوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانويى كه در پيش روى خديجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه كه از شير سفيدتر و از عنبر خوشبوتر بود بيرون آورد. با يكى تن مولود را پوشاند، و ديگرى را مقنعهى او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان كودك نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنين فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسولاللَّه سيدالانبياء و ان بعلى سيدالاوصياء و ولدى سادة الاسباط.
آنگاه يكايك بانوان را سلام
داده به نامشان خواند. آنها هم با رويى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار
دادند. حوريان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از يمن قدوم او نورى
پديدار آمد و ساطع گرديد كه تا آن زمان سماواتيان چنين نورى را رؤيت ننموده بودند.
بانوان خديجه را شادباش گفته از ميمنت و مباركى و طهارت نسلش سخنها گفتند. خديجه با
سرورى زايدالوصف كودك را در آغوش كشيد و با دنيايى اميد و آرزو پستان در دهان او
گذارد.
1- علماى اماميه و علماى عامه
در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اكثر علماى عامه تولد او را قبل از بعثت
مىدانند. عبدالرحمن بن جوزى در كتاب تذكرهى الخواص ص 306 مىنويسد: تاريخنگاران
نوشتهاند كه فاطمهى زهرا در سالى متولد شد كه قريش به ساختن مسجدالحرام مشغول
بودند. يعنى پنج سال قبل از بعثت.
محمد بن يوسف حنفى در كتاب «نظم دررالسمطين»
ص 175 مىنويسد: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مشغول ساختن كعبه بودند.
طبرى
در ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مىكند كه گفت: فاطمه در سالى متولد شد كه
قريش مغشول ساختن خانهى كعبه بودند و در آن هنگام پيغمبر در سن سى و پنج سالگى
بود.
2- كامل ابناثير ج 2 ص 40.
3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمين ج
1 ص 189/ 192.

به گزارش گروه فرهنگی "ره به ری" :
سرّ اين كه سفارش كرده اند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است كه طرز فكر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هم اكنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت كنيم. نام و ياد آنها رخت بربسته و قبرشان نيز زباله داني بيش نيست، الآن سخن از فكر و راه يزيد و يزيديان عصر است[1]. زن فرعون وقتي كه به درگاه الهي دعا كرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلكه گفت: ﴿ربّ ابْنِ لي عنْدك بيتاً في الجَنّة ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين﴾[2] يعني مرا از فرعون و فرعونيان، كه طرفداران سنّت سيّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفكرّ براي هميشه باقي مي ماند هر چند كه اسم و عنوانش تغيير پيدا كند.
بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حيات و زندگي، به علي بن ابيطالب(عليهماالسلام) عرض شد: اين مقدس هاي خشك از بين رفتند. فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يَكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»[3]؛ اينها نطفه هايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عده اي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.
اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هم مرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نموده اند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا مي گرداند. چون اشكْ رنگ كسي را مي گيرد كه براي او ريخته مي شود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز ميدهد. از اينرو انسان حسيني منش، نه ستم مي كند و نه ستم مي پذيرد. اين كه عده اي به فكر ظلم كردن يا ظلم پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعهٴ خاص حسينبن علي(عليهماالسلام) نه ظلم مي كند و نه ظلم ميپذيرد. آن كسي كه ظلمپذير است اموي مسلك است چنانكه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمهٴ «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: ﴿يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم﴾[4]، شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهيِ راه حضرت حسين بن علي(عليهماالسلام) است يا راهيِ راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستمپذيري يا سلطه گري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلت هاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.
گريه بر امام حسين (عليه السلام)[5]
براساس نقلي معروف از حضرت سكينه (عليه السلام) بالاي بدن مطهّر امام حسين (عليه السلام)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»[6]؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين (عليه السلام) به خلافت مي رسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.
بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آن كه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت (عليه السلام) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين (عليه السلام) است و نتيجهٴ ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جان سوز كربلا هم بياثر نباشد.
وجود مبارك سيدالشهداء (عليه السلام) فرمودند: «أنا قتيل العبرة»[7]؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقه مندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.
اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهم السلام) در قلب شيعيان حضور پيدا مي كند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهم السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمي كند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده مي گيرد و دلِ دوستان حسين بن علي (عليه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود مي شود.
____________________________________________
پینوشت:
[1] ـ مي دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنةالله عليهم با آن كه آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمهٴ حق(عليهم سلام الله) به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود...(وصيت نامهٴ امامخميني قدّس سرّه، مقدمه).
[2] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 11.
[3] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 60.
[4] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 71.
[5] . شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينی، ص 233
[6] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.
[7] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

1ـ آیا همة امامان معصوم(ع) شهید می شوند یا امكان دارد كه به مرگ طبیعی از دنیا بروند؟
2ـ آیا دربارة امام زمان (ع) مدركی بر شهادت او داریم؟
شیخ صدوق بر این باور است كه همة معصومان(ع) به اجل غیر طبیعی از دنیا رفته اند.
شیخ مفید فرمود: شهادت امام علی (ع) و امام حسن و امام حسین (ع) به قتل حتمی و قطعی است. پس از ایشان مسمومیت امام موسی بن جعفر (ع) نیز قطعی است. دربارة امام رضا(ع) نیز قول قوی به مسمومیّت و شهادت ایشان است، گرچه جای تردید هست. امّا در دیگر ائمه راهی برای اثبات این كه آنان به وسیلة سمّ یا قتل به شهادت رسیده اند، در دست نیست.[مجلة حوزه ، شمارة 70ـ 71، ص 60]
از امام رضا(ع) نقل شده است كه :
یا از امام حسن مجتبی (ع) نقل شده است: "ما منّا إلاّ مسموم او مقتول؛ هر كدام از ما امامان مسموم یا كشته می شویم".
اگر به این روایات تكیه كنیم باید بگوییم: حضرت مهدی(ع) نیز به دست جنایتكاران به شهادت خواهد رسید. در برخی منابع نقل شده كه حضرت به وسیلة یك زن كه سنگی از پشت بام براو می زند، شهید می شود. اگر نظر شیخ مفید را بپذیریم، باید بگوییم چگونگی مرگ آن عزیز روشن نیست.[همان، با تخلیص و اضافات]
اما این نكته قابل توجه است كه رسیدن به مقام شهادت اختصاص به كشته شدن با شمشیر یا سمّ ندارد. پیامبر یا امام حتی اگر كشته یا مسموم نشود، شهید است، چون رسیدن به مقام شهادت به وسیلة تهذیب نفس و دوری از گناهان و پاكی و صداقت انسان حاصل می شود.

حضور دست اندرکاران نوروزی 92


کیفیت و کمیت را خودتان مقایسه کنید